گنجور

ادیب صابر » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹

 

خلعت چشم من است راحت دیدار تو

راحت گوش من است لذت گفتار تو

رشک همه عالمند گوش من و چشم من

از پی گفتار تو وز پی دیدار تو

از گل رخسار تو خسته دلم روز و شب

[...]

ادیب صابر
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۴۲

 

تا که درآمد به باغ چهره گلنار تو

اه که چه سوز افکند در دل گل نار تو

دود دل لاله‌ها ز آتش جان رنگ تو

پشت بنفشه به خم از کشش بار تو

غنچه گلزار جان روی تو را یاد کرد

[...]

مولانا
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۷۰

 

پر زخم است و شکست زلف گرانبار تو

زانکه هزاران دل است بسته هر بار تو

خط که بر آن لب کشید از سر کلک قضا

نقش فنا زد رقم بر لب خونخوار تو

زنده به کویش نماند، وه که چه مردم کش است

[...]

امیرخسرو دهلوی
 
 
sunny dark_mode