گنجور

خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۵

 

گرچه به دست کرشمهٔ تو اسیرم

از سر کوی تو پای بازنگیرم

زخم سنان تو را سپر کنم از دل

تا تو بدانی که با تو راست چو تیرم

خصم و شفیعم توئی ز تو به که نالم

[...]

خاقانی
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۷

 

ای غم تو روغن چراغ ضمیرم

کم مکن ای دوست روغنم که بمیرم

کز مدد روغن تو نور فرستد

سوی فتیل زبان چراغ ضمیرم

چون بهوای تو عشق زنده دلم کرد

[...]

سیف فرغانی
 
 
sunny dark_mode