گنجور

امیر معزی » ترجیعات » شمارهٔ ۲

 

شهرگشایی که خسروست عجم را

کامروایی که داورست اُ‌مم را

آن که به خوارزم و نیمروز و خراسان

کوتهی از عدل اوست دست ستم را

آن‌که به هند و به چین ز هیبت تیغش

[...]

امیر معزی
 

فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸

 

طالب جانان به جان خریده الم را

عاشق صادق کرم شمرده ستم را

صف زده مژگان چشم خیمه نشینی

از پی قتلم کشیده خیل حشم را

قبلهٔ خود ساختم بتی که جمالش

[...]

فروغی بسطامی
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵ - قطعه

 

صاحب دیوان وحکمرانی در فارس

شاه غضب کرده است کشورجم را

نیست سزاوار حکمرانی آنکو

فرق نکرده است فربهی و ورم را

بلند اقبال
 
 
sunny dark_mode