گنجور

خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۸

 

عشق تو دست از میان کار برآورد

فتنه سر از جیب روزگار برآورد

هر که به کوی تو نیم‌بار فروشد

جان به تمنا هزار بار برآورد

جزع تو دل را هزار نیش فرو برد

[...]

خاقانی
 

سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۸۹ - غزل

 

عشق مرا از هزار کار برآورد

گرد جهانم هزار بار برآورد

یار مرا خوی تنگ بود به غایت

عشق دلم را به خوی یار بر آورد

لشکر سودای عشق بر سر من تاخت

[...]

سلمان ساوجی
 
 
sunny dark_mode