گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۰۷

 

صبح دمان بخت من ز خواب در آمد

کز درم آن مه چو آفتاب در آمد

گشت معطر دماغ جان ز نسیمت

مستی تو در من خراب در آمد

ساقی تو گشت چشم مست من از می

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۶

 

یار به کف ساغر شراب درآمد

مست به قتل من خراب درآمد

خاصیت می نگر که از نظر من

ماه برون رفت و آفتاب درآمد

جلوه گل را چو دید با همه مرغان

[...]

جامی
 

جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۷

 

رخنه ز غم در دل خراب درآمد

بر مژه زان رخنه خون ناب درآمد

چهره چه مالم به خاک در نظر آن رو

خاست تیمم گهی که آب درآمد

باد بریده زبان من که ز ناله

[...]

جامی
 
 
sunny dark_mode