جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۵ - مناجات دوم متضمن اشارت به آنکه حقیقت حق وجود صرف است و هستی مطلق جل ذکره و عم بره
چون فتم از پای مرا دستگیر
انت نصیری و الیک المصیر
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۹ - نعت دوم در صفت معراج که از آسمان رسالت وی پایه ایست بس بلند و از آفتاب جلالت وی سایه ایست بس ارجمند
عالم ازان نور بود مستنیر
دست بزن جامی و دامانش گیر
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۱۰ - نعت سیم منبی از بعض معجزات وی که از حد عد متجاوز است و نطاق نطق از احاطه به آن عاجز
ای ز تو شق خرقه ماه منیر
پیش تو مهر آمده فرمان پذیر
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۱۱ - نعت چهارم در اقتباس نور و التماس حضور آن حضرت صلی الله علیه و سلم
مهد مسیح از فلک آور به زیر
رایت مهدی به فلک زن دلیر
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۱۸ - در کشف پرده از حقیقت دل و در بیان آنکه دل در پهلوی صاحبدل دل شود
تا نزنی خیمه به پهلوی پیر
همچو دل از دل نشوی بهره گیر
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۱۸ - در کشف پرده از حقیقت دل و در بیان آنکه دل در پهلوی صاحبدل دل شود
پا بکش از هر چه بود زان گزیر
دامن اقبال چنین پیر گیر
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۲۰ - صحبت دوم با پیر صاحب تمکین و روشن شدن چشم مرید به نور عین الیقین
دیده چو شد بهره ور اینسان ز پیر
گفتمش ای خواجه روشن ضمیر
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۲۱ - صحبت سیم با پیر حقیقت بین و یافتن مرید گوهر مقصود از حقه حق الیقین
بر لب آن چشمه وضو کرد پیر
نورفشان چهره چو بدر منیر
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۲۳ - حکایت شیخ روزبهان قدس سره با بیوه ای که میوه دل خود را شیوه مستوری می آموخت
بانگ برآورد که ای گنده پیر
از دلت این بیخ هوس کنده گیر
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۲۳ - حکایت شیخ روزبهان قدس سره با بیوه ای که میوه دل خود را شیوه مستوری می آموخت
سرمه ز خاک قدم عشق گیر
زنده به زیر علم عشق میر
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۲۸ - مقاله چهارم در اقامت نمازهای پنجگانه که پنجه طاقت قوی پنجگان تاب مشقت داده اوست و جبین عزت گردن فرازان به خاک مذلت نهاده او
دست بشو بهر تمسک به خیر
روی ز پندار توجه به غیر
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۳۲ - مقاله ششم در اشارت به زکات که سرمایه بالش مال و مالش نفس بخل سگال است
هر درم سیم که حق فقیر
زیر زمین می کنی اش جایگیر
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۳۶ - مقاله هشتم در اشارت به عزلت مشتمل بر عزت که بی «عین » علم زلت است و بی «زای » زهد علت
گر کشدت شانه به سر پنجه شیر
کشمکش او کند از جانت سیر
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۳۸ - مقاله نهم در اشارت به صمت که سرمایه نجات و پیرایه رفع درجات است
بر سخن بیهده کم شو دلیر
تا که ازان پایه نیفتی به زیر
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۳۹ - حکایت کشفی که به بال بطان پریدن آغاز نهاد و به یک سخن ناجایگاه از اوج هوا به حضیض خاک افتاد
بود ز بیشه به لب آبگیر
چوبکی افتاده چو یک چوبه تیر
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۴۳ - حکایت صوفیی که در سماع غنای مغنیه خرقه فقر از سر برکشید و از لجه بی آرام بحر حقیقت به ساحت ساحل مجاز آرمید
جامی ازین قاعده دلپذیر
تا بتوانی سبق صدق گیر
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۴۵ - حکایت آن عالم در چاه افتاده که دست به شاگرد خود نداد تا جزای آخرت از دست ندهد
در تک این چاه نشینم اسیر
تا شودم بی غرضی دستگیر
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۴۷ - حکایت عمر عبدالعزیز که در همه عمر عزیز از افسر عین عدالت سربلند بود و از حلقه میم مروت کمربند
مژده رساندند که بودی دلیر
بر رمه زین پیش بسی گرگ و شیر
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۴۸ - مقاله چهاردهم در اشارت به حال وزیران و دبیران که رقم عدالت و ظلم بر صفحات ایام از رشحات اقلام ایشان است
گرسنه و تشنه شده گوشه گیر
خون جگر می خورد اکنون چو شیر
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۵۰ - مقاله پانزدهم در تنبیه آنان که صبح شیب از شب شباب ایشان دمیده است و در آن صبحگاهی نسیم آگاهی به مشام ایشان نرسیده
پیر شدی شیوه پیرانه گیر
شیوه پیرانه خوش آید ز پیر