گنجور

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۷۷

 

آدمیی، آدمیی، آدمی

بسته دمی، زانک نهٔ آن دمی

آدمیی را همه در خود بسوز

آن دمیی باش اگر محرمی

کم زد آن ماه نو و بدر شد

[...]

مولانا
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۵۸

 

ای که به چشم تو نیایم همی

یک نظر آخر به چو من درهمی

گفت که از مات فراموش گشت

کاش فراموش شوی یکدمی

عالم غم بی تو مرا بر دل است

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۵۰ - عکس و تبدیل

 

مردم یک خانه و صد خرمی

خانهٔ یک مردم و صد مردمی

امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مطلع‌الانوار » بخش ۳ - وصف سخن

 

لیک نیفتاد به روی ز می

قالب این سکه به از آدمی

امیرخسرو دهلوی
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۴۱

 

دامن وصل ار به کف آید دمی

هیچ نخواهم بجز او همدمی

ای بت سنگین دل نامهربان

گر بنوازیم چه باشد دمی

ماه نو انگشت نما شد ولی

[...]

جهان ملک خاتون
 

صوفی محمد هروی » ده نامه » بخش ۲ - در صفت عاشق شدن جوانی

 

آب حیات از لب او شبنمی

زو نبود هیچ دلی بی غمی

صوفی محمد هروی
 

وحشی بافقی » خلد برین » بخش ۶ - حکایت

 

داری اگر یار نداری غمی

عالم یاری‌ست عجب عالمی

وحشی بافقی
 

عرفی » مثنویات » شمارهٔ ۱۰ - نعت حق سبحانه تعالی

 

داغ رضانه بدل هر غمی

ریش فروشوی زهر مرهمی

عرفی
 

حزین لاهیجی » مثنویات » مطمح الانظار » بخش ۱ - مثنوی مطمح الانظار

 

محرم دل کو؟ که سرایم غمی

همنفسی کو؟ که برآرم دمی

حزین لاهیجی
 

ایرج میرزا » مثنوی‌ها » زهره و منوچهر » بخش ۳

 

آنچه بُوَد عشرتِ رویِ زَمی

وانچه از او کیف کند آدمی

ایرج میرزا
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۷ - اندرز به شاه

 

کوس اولوالامری می‌زد همی

بندهٔ امر و سخطش عالمی

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » چهار خطابه » خطابهٔ اول

 

حق شهانست که گر مجرمی

مستحق عفو نماید همی

ملک‌الشعرا بهار
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۵ - سبب نظم کتاب

 

آنچه مرا در نظر آید همی

این بود و بس که اگر آدمی

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۰ - پادشاه رعیت نواز

 

خلق ز من دیده بسی خرمی

عادت مردم شده آن مردمی

صغیر اصفهانی
 
 
sunny dark_mode