گنجور

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۲

 

نیست هوای بوستان، کنج قفس خزیده را

لاله‌ستان خود کنم، سینهٔ داغ‌دیده را

قاصد اگر شنیده‌ای، از لب یار وعده‌ای

رخصت بازگشت ده، جان به لب رسیده را

چشم رقیب گفتمش، محرم روی خود مکن

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۴۰۶

 

طرّهٔ ناز را دو تا کرد که کرد؟ یار کرد

دل به دو عالم آشنا کرد که کرد؟ یار کرد

قهر به لطف آشتی داد که داد؟ یار داد

عجز به ناز آشنا کرد که کرد؟ یار کرد

مهر به ما وفا به ما داشت که داشت؟ یار داشت

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۵۹۶

 

ای سر و سرور مغان، خیز و بیار چنگ و دف

جان مرا ز غم رهان، خیز و بیار چنگ و دف

مطرب عاشقان بزن راه حجاز، تا کنم

چهره ز اشک، ارغوان، خیز و بیار چنگ و دف

کرده سرود بلبلان، مست و خراب، گلستان

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۶۲۶

 

عشق تو ملک خسروی، داغ تو چتر شاهیم

در صف سروران رسد، دعوی کج کلاهیم

کوثر تیغت ار کند، رحم به حال مجرمان

دوزخ جاودان شود، خجلت بیگناهیم

گرنه خوش است خاطرت، با غم سینه کوب من

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۶۸۹

 

هست چو شبنم از خودی، ننگ حجاب بر سرم

تا رسد آفتاب من، گرم عتاب بر سرم

پیر مغان اشارتم کرد به غسل توبه ای

ریخت حریف میکده، جام شراب بر سرم

بارد اگر از آسمان برق بلا به راه تو

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۷۷۰

 

بی تو چسان به سر برد جان امیدوار من؟

ای بت دلفریب من، صبر من و قرار من

گوهر شاهوار من، مایه افتخار من

باغ من و بهار من، راحت روزگار من

جان من و جهان من، امن من و امان من

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۷۸۶

 

من نه حریف وعده ام طاقت انتظار کو؟

تا به اجل سپارمش جان امیدوار کو؟

می رسی ای صبا اگر از سرکوی یار من

بویی از آن چمن چه شد، برگی از آن بهار کو؟

در صف منکران کنم دعوی عشق و زنده ام

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۵

 

هجوم گریهٔ تلخ و خروش ناله های من

شکر خواب بهاران شد، غزال شیر مستش را

زگلشن بوی خون تازه دل بر دماغم زد

دهان غنچهٔ گستاخ، بوسیده ست، دستش را

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۴۵

 

جام عتاب داده ای، غمزه کینه خواه را

زهر به کاسه کردهای، چاشنی نگاه را

پنجه به کینه می زنی، با دل چاک چاک من

بی خبرانه نشکنی، شانه زلف آه را

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۵۴

 

از سر من چرا کشد، سرو قد تو پای را

خاک ره تو کرده ام، فرق سپهرسای را

شعله به خس نمی کند، اینهمه سرگران وشی

تا به کی از کفم کشی، دامن کبریای را؟

سرمهٔ خامشی دهد، بلبل خوش نوای را

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۶۰

 

هرزه دراست در رهش، سینه چاک چاک ما

گوشزد اثر نشد، نالهٔ دردناک ما

سرمهٔ چشم مور شد، سوده استخوان من

کم نگهانه تا بهکی می گذری ز خاک ما؟

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۷۵

 

چهره نما که در چمن، شور هزار گل کند

طرّه گشا که در خزان، بوی بهار گل کند

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۷۶

 

سپند آتش خویشم، کسی دوا چه کند؟

به بی قراری من صبر بی نوا چه کند؟

حزین سوخته دل، می دهد به حسرت جان

زمانه عهد شکن، یار بی وفا چه کند؟

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۹۱

 

باده بیار و هوش را، از سر ما روانه کن

زاهد خرقه پوش را، مست می مغانه کن

چند به باد می دهی، طرهٔ ترهات را؟

واعظ شهر نیستی، زمزمه، عاشقانه کن

غازهٔ افتخارکش، ناصیهٔ نیاز را

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۳۰۱

 

سوخته جان دلم یکی، سنبل مشک فام، دو

سختی کار عشق بین، صید یکی و دام دو

خونی دین و دل بود، غمزه در ابروان تو

معجز حسن را نگر، تیغ یکی، نیام، دو

ساقی غم، به دیده ام، خون دل این قدر مکن

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۳۰۲

 

خوش آنکه پیماید قدح، چشم جفا پیمان تو

از خویش بستاند مرا، گیرایی مژگان تو

صبر گران تمکین من، کوه است و می بازد کمر

چون بگذرد دامن کشان، سرو سبک جولان تو

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۳۰۵

 

طرف نقاب اگر کشی، از رخ نازنین فرو

دل ز تپیدن آورد، خانهٔ عقل و دین فرو

پت ز سرمه چشم تو، طرح فرنگ تازهای

یا شده این غزال را، پای به مشک چین فرو؟

هشته سمن عذار من، طرّهٔ یاسمین فرو

[...]

حزین لاهیجی
 

سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۴۶

 

صلح و صفا بود مرا جنگ تو و جفای تو

تن به قضا سپرده ام در طلب رضای تو

یوسف مصر کمترین بنده ات ای عزیز من

هر دو جهان کلافه ای آمده در بهای تو

جز دل عاشقان نشد معبد ذات اقدست

[...]

سعیدا
 

سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات خاص » شمارهٔ ۲

 

رهن یکی رهین یکی یار یکی سخن یکی

کفر یکی و دین یکی یار یکی سخن یکی

حزن یکی حزین یکی جبهه یکی جبین یکی

تخم یکی زمین یکی یار یکی سخن یکی

تخت سبکتکین یکی تختهٔ آهنین یکی

[...]

سعیدا
 

طبیب اصفهانی » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۱۲

 

می‌چکدم ز دیده خون وعده وصل یار کو؟

می‌تپدم به سینه دل طاقت انتظار کو؟

طبیب اصفهانی
 
 
۱
۳۰
۳۱
۳۲
۳۳
۳۴
۴۳
sunny dark_mode