گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۳۷

 

گر به کمند زلف تو من نه چنین اسیرمی

کی به کمند ابرویت خسته زخم تیرمی

هست یقین چو مردنم، از غم دوریش مکش

باری اگر بمیرمی، در قدم تو میرمی

بودم اسیر کافران وقتی و در فراق تو

[...]

امیرخسرو دهلوی
 
 
sunny dark_mode