گنجور

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۵ - مدح و ثنای راستین

 

هر سخن تو را خرد مملکتی بها دهد

حاصل هفت کشورش نیست بهای راستین

سلمان ساوجی
 

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۵ - مدح و ثنای راستین

 

رای تو گشت عدل را مستر خط راستی

رایت توست فتح را راهنمای راستین

سلمان ساوجی
 

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۵ - مدح و ثنای راستین

 

مدح تو آنچنانکه هست ار به مثل کسی کند

ناطقه عاجز آید از مدح و ثنای راستین

سلمان ساوجی
 

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۵ - مدح و ثنای راستین

 

بنده دعای دولتت می‌کند و هر آن دعا

کان بود از خلوص دل هست دعای راستین

سلمان ساوجی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۹۴۲

 

بلبل خوش نوا بکش نغمه زصوت خار کن

گل چو صلای وصل زد نوبت خوشدلی بزن

مطرب بزم عاشقان پرده عشق ساز کن

ساقی بزم می بده ریشه غم زدل بکن

شاهد پارسی بچم مست شو و قدح بده

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

قاآنی » مسمطات » شمارهٔ ۶ - مسدس - و له ایضاً فی مدحه

 

به مغز من ز سنبلان نسیم یار می‌رسد

ولی ز نوبهارها به است نوبهار من

قاآنی
 

قاآنی » مسمطات » شمارهٔ ۶ - مسدس - و له ایضاً فی مدحه

 

همین بس ‌است فخر من که ‌افتخار من ‌تویی

الا به زیر آسمان کراست افتخار من

قاآنی
 

قاآنی » مسمطات » شمارهٔ ۶ - مسدس - و له ایضاً فی مدحه

 

که‌ شور صد قرابه‌ می به‌ هر نظاره هی دهد

همین ‌بس ‌است چشم وی نبید من عقار من

قاآنی
 

قاآنی » مسمطات » شمارهٔ ۶ - مسدس - و له ایضاً فی مدحه

 

نموده پر ایاغ‌ها ز می نکو سرشت‌ها

چه می که شادی آورد چو وصل روی یار من

قاآنی
 

قاآنی » مسمطات » شمارهٔ ۶ - مسدس - و له ایضاً فی مدحه

 

چو عقل ورای میر من رحیق‌ها عتیق‌ها

کدام میر داوری که هست مستجار من

قاآنی
 

قاآنی » مسمطات » شمارهٔ ۶ - مسدس - و له ایضاً فی مدحه

 

مهین سپهر هر زمان چنان ‌ببوسدش‌ زمین

که آبش از دهان چکد چو شعر آبدار من

قاآنی
 

قاآنی » مسمطات » شمارهٔ ۶ - مسدس - و له ایضاً فی مدحه

 

به عزم پورزادشم به حزم پیر زابلی

همین بس است مدحتش‌ به روز‌گار کار من

قاآنی
 

قاآنی » مسمطات » شمارهٔ ۶ - مسدس - و له ایضاً فی مدحه

 

زمین رزمگاه را ز خون بدخش می کند

چنانکه چهرهٔ مرا ز خون دل نگار من

قاآنی
 

قاآنی » مسمطات » شمارهٔ ۶ - مسدس - و له ایضاً فی مدحه

 

مگر که بردباریش‌ کند به عفو چاره‌ای

چنانکه دفع‌ رنج و غم روان برد بار من

قاآنی
 

قاآنی » مسمطات » شمارهٔ ۶ - مسدس - و له ایضاً فی مدحه

 

به روز صید شیر نر شود شکار فهد او

چنانکه‌ در سخنوری سخنوران شکار من

قاآنی
 

قاآنی » مسمطات » شمارهٔ ۶ - مسدس - و له ایضاً فی مدحه

 

فروش نی ظروف نی ضیاع نی عقار نی

بس است مهر و چهر او ضیاع من عقار من

قاآنی
 

قاآنی » مسمطات » شمارهٔ ۶ - مسدس - و له ایضاً فی مدحه

 

تقدمست تا همی بر انتها نخست را

هماره باد مدح او شعار من دثار من

قاآنی
 

قاآنی » مسمطات » شمارهٔ ۶ - مسدس - و له ایضاً فی مدحه

 

عنود را ز خنجرش‌ بریده باد حنجره

اجابت دعای من‌‌ کناد کردگار من

قاآنی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » نوحه‌ها » شمارهٔ ۴۵

 

همچو صفایی از وفا باقی عمر خویشتن

در غم شاه کربلا برسر آن شدم که من

جز به عزای او زبان باز ببندم از سخن

بو که به چشم مرد و زن سر چو برآرم از کفن

صفایی جندقی
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode