گنجور

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۱

 

ای رخ جان فزای تو گشته خجسته فال من

باز نمای رخ، که شد بی تو تباه حال من

ناز مکن، که می‌کند جان من آرزوی تو

عشوه مده، که می‌دهد هجر تو گوشمال من

رفت دل و نمی‌رود آرزوی تو از دلم

[...]

عراقی
 

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۱

 

وه که جدا نمی‌شود نقش تو از خیال من

تا چه شود به عاقبت در طلب تو حال من

ناله زیر و زار من زارتر است هر زمان

بس که به هجر می‌دهد عشق تو گوشمال من

نور ستارگان ستد روی چو آفتاب تو

[...]

سعدی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۸۷۲

 

ای که به‌ جاه و منزلت ره نبرد خیال من

از خم زلف مو به مو باز بپرس حال من

ناله زیر و بم کشم تا که رسد به گوش تو

تا که چو چنگ می‌دهد زلف تو گوشمال من

عید کنند خلق اگر در مه روزه از هلال

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۸۹۶

 

صرف خیال دوست شد منصب و جاه و مال من

کرد کمال من فلک از چه سبب وبال من

غنج دلال و عشوه ات ناز تو و کرشمه ات

گشت نصیب این و آن وای من و خیال من

آه که کرد مدعی وه که نکردم دلبرم

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » نوحه‌ها » شمارهٔ ۴۱

 

تا سر تو جدا ز تن سر به بدن وبال من

بعد تو انتصاب جان موجب انفعال من

یاد تو از روان من نام تو از مقال من

ذکر تو از زبان من فکر تو از خیال من

صفایی جندقی
 

غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی سید الشهداء علیه السلام » شمارهٔ ۱۳ - ایضاً مخمس غزل شیخ سعدی در مصیبت

 

سوخت ز آتش غم هجر تو پر و بال من

چون شب تار روز من هفته و ماه و سال من

نقش تو در ضمیر من مونس لایزال من

ذکر تو از زبان من فکر تو از خیال من

غروی اصفهانی
 
 
sunny dark_mode