گنجور

عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۲

 

خیز و شراب حیرتم، زان قد جلوه ساز ده

روی به روی عشق کن، دست به دست ناز ده

ای دل ساده گفتمت، نام وفا مبر کنون

مرهم داغ خویش را، از نمک امتیاز ده

توسن ناز کرده زین، ای دل عافیت گزین

[...]

عرفی
 

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۳

 

مر ز فنا فراغ را مژده برگ و ساز ده

سایه به مهر واگذار قطره به بحر باز ده

طره جیب را ز چاک شانه التفات کش

عارض خویش را ز اشک غازه امتیاز ده

داغ به سینه زیورست دل به جفا حواله کن

[...]

غالب دهلوی
 
 
sunny dark_mode