گنجور

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳

 

شب که به بزم خویشتن، دید من خراب را

رفت برون ز مجلس و ساخت بهانه خواب را

بعد هزار ناخوشی، وقت نظاره چون شود

بخت بد من آورد، پیش نظر حجاب را

لب ز جواب پرسشم بستی و من ز بیخودی

[...]

میلی
 

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴

 

دل که زیاده می کند، قاعده نیاز را

مایه ناز می شود، خوی بهانه ساز را

خون کدام بی گنه ریخته بر زمین،که تو

بر زده ای چو شاخ گل، دامن سروناز را

پیش تو نیم جان خود بازم، اگر ز مردمی

[...]

میلی
 

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۲

 

همچو غبار اگر شوم، در ره آرزوی تو

جذبه شوقم آورد، رقص‌کنان به کوی تو

با همه کس ز بیخودی، عشق ترا بیان کنم

گر دهد اضطراب دل، فرصت گفت‌وگوی تو

بر تو و بر وفای تو، دل چه نهم که هر زمان

[...]

میلی
 

میلی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۴۳

 

چو گردد بهر قتل من علم تیغ جفای او

تظلّم را بهانه سازم و افتم به پای او

میلی
 
 
sunny dark_mode