گنجور

بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۰

 

جلوه به پیش قامتت سرو چمن نمی کند

وزغم سروفاخته ناله چومن نمی کند

بینداگر رخ تورا بلبل بینوا اگر

یاد ز گل نیاورد جابه چمن نمی کند

طفل سه روزه گر چشد از دو لب توشربتی

[...]

بلند اقبال
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۳

 

جای من وتوزهدا کی به بهشت می شود

خاک من وتو عاقبت کوزه وخشت می شود

قهر خدا ولطف اوهست که جلوه میکند

آن بهتودورخ این به من باغ بهشت می شود

گر بخوریم ما وتو باده ز یک قدح به تو

[...]

بلند اقبال
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۰

 

تا ز دلم خبر شوی آینه پیش روی نه

رونق مشک تا بری شانه به چین موی نه

خواهی اگر که بگذرد از سر سرو فاخته

سوی چمن چو بگذری پا به کنار جوی نه

سرو چمن کنار جو بر سر پا بایستد

[...]

بلند اقبال
 
 
sunny dark_mode