گنجور

امیر معزی » مسمط

 

سرو چو منبر شدست فاخته همچون خطیب

مسجد او جویبار منبر او عندلیب

گل به صفت نادرست لاله به ‌صورت غریب

لاله ز گل خرم است همچو خلیل از حبیب

امیر معزی
 

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰

 

مهر گسل گشت یار، عهد شکن شد حبیب

اصل خطر شد دوا، رای خطا زد صلیب

خوارم و بی‌وصل دوست خوار بود آدمی

زارم و بی‌روی گل زار بود عندلیب

دیر کشید، ای نگار، سوختنم ز انتظار

[...]

اوحدی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۱۷ - کوی حبیب

 

دلشده گانیم ما، بر سر کوی حبیب

باک نداریم ما یک سر مو، از رقیب

درد دل عاشقان به نشود از دوا

درد سر ما مده بیش از این ای طبیب!

داروی درد دل عاشق بیچاره نیست

[...]

ترکی شیرازی
 

ملک‌الشعرا بهار » مسمطات » ایران مال شماست

 

به کین اسلام باز، خاسته برپا صلیب

خصم شمال و جنوب داده ندای مهیب

روح تمدن به لب آیهٔ امن یجیب

دین محمد یتیم‌، کشور ایران غریب

ملک‌الشعرا بهار
 
 
sunny dark_mode