گنجور

منوچهری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۷ - در وصف صبوحی

 

کرده گلو پر ز باد قمری سنجابپوش

کبک فرو ریخته مشک به سوراخ گوش

بلبلکان با نشاط، قمریکان با خروش

در دهن لاله مشک، در دهن نحل نوش

منوچهری
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۷۰

 

مستی امروز من نیست چو مستی دوش

می‌نکنی باورم کاسه بگیر و بنوش

غرق شدم در شراب عقل مرا برد آب

گفت خرد الوداع بازنیایم به هوش

عقل و خرد در جنون رفت ز دنیا برون

[...]

مولانا
 

ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۳

 

باد صبا صبحدم بوی تو آورد دوش

بلبل شیدا فتاد بار دگر در خروش

تا که سمن مرسله ساخت ز در عدن

باز کشید ارغوان لعل بدخشی بگوش

بس که ریاحین شکفت بر چمن از رنگ رنگ

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۴

 

باد صبا صبحدم بوی تو آورد دوش

داد پیامت بمن برد ز من صبر و هوش

دل ببر آمد بجوش ز آتش سودای تو

وز گذر دیدگان خون دلم شد بجوش

شمع رخت گر زند آتشم اندر جگر

[...]

ابن یمین
 

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۸

 

نعره زنان آمدم بر در میخانه دوش

نعره مستان شنید، باده درآمد به جوش

مدعیی جوش می، دید بپیچید سر

زاری چنگش به گوش آمد و بگرفت گوش

رند خراباتیش، داد شرابی گران

[...]

سلمان ساوجی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۰۶

 

مهر لب هزره گو پرده آهستگی است

پنبه به نرمی کند طفل جرس راخموش

برق فنا خنده زد خرمن پندار سوخت

هرچه درین خاکدان بود شد آیینه پوش

رو به بیابان نهاد عقل چو موج سراب

[...]

صائب تبریزی
 

حکیم سبزواری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۷

 

دوش بگوشم رساند نکتهٔ غیبی سروش

غبغب ساقی ببوس قرقف باقی بنوش

در همه جا با همه دیده بدلدار دوز

از غم عشقش بگو در ره وصلش بکوش

سینه بجار غمش تا بتوان میخراش

[...]

حکیم سبزواری
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۴ - وله

 

ای لب جان‌پرورت بهین ولیعهد نوش

حالت چشمان تو راهزن می‌فروش

مظفری حلقه‌ات حسن فکنده به گوش

تبریز آمد پدید نبیذ پنهان بنوش

جیحون یزدی
 

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مسمطات » در منقبت و مدح حضرت خاتم النبیین و سید المرسلین صلی الله علیه و آله و سلم

 

داد بمن بی سئوال خوردم فرمود نوش

آمد بانگ خدای زان لب و گفتم بگوش

هرگز نشنیده بود سامعه حق نیوش

این کلمات بدیع در نغمات سروش

صفای اصفهانی
 

اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۱۷۱ - فصل بهار

 

خون چمن گرم جوش

ای که نشینی خموش

در شکن آئین هوش

بادهٔ معنی بنوش

اقبال لاهوری
 
 
sunny dark_mode