گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۶

 

نیست دلی کاندرو داغ جفای تو نیست

کیست که اندر سرش باد هوای تو نیست

دل که ز جان خواسته ست بهر تو بیگانه وار

با همه مردانگی مرد جفای تو نیست

خشم کنی بی گناه، بر شکنی بی سبب

[...]

امیرخسرو دهلوی
 
 
sunny dark_mode