گنجور

خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۷۸ - مطلع دوم

 

جان چو سزای تو نیست باد به دست جهان

مهر چو مقبول نیست خاک به فرق نگین

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۷۸ - مطلع دوم

 

مرد که فردوس دید کی نگرد خاکدان

وانکه به دریا رسید کی طلبد پارگین

خاقانی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۰ - مدح علاءالدوله فخرالدین عربشاه پادشاه کهستان - مطلع نخست

 

طفل نه ای چند از این، دایه نا مهربان

گاه قماط بهار گه کفن مهرگان

مایه ی بوئی نماند زلف شب انس را

زانکه فرو شست از آن سیل سحر مشکبان

هفت سیه کاسه چند چشم سپیدت کنند

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۱ - مدح علاءالدوله فخرالدین عربشاه پادشاه کهستان - مطلع دوم

 

ای صف شمشاد تو تاخته بر ارغوان

گل ز پی بند کیت بسته کمر بر میان

مجلس انس تو را جرم قمر عود سوز

بزم جمال تو را شکل پرن نقلدان

چست رکاب زمین در صف خوبان توئی

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۲ - مدح علاءالدوله فخرالدین عربشاه پادشاه کهستان - مطلع سوم

 

تا نفس عیسوی زاد نسیم از دهان

مرده ی یکساله شاخ یافت دگر ره روان

قطره چو پیگان گری است، بر زره آبگیر

غنچه چو زوبین زده است بر سپر گلستان

عربده آغاز کرد بلبل سر مست باز

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۳ - مدح علاءالدوله فخرالدین عربشاه پادشاه کهستان - مطلع چهارم

 

دوش چو برد آفتاب دست به تیغ یمان

کرد سحر ترکتاز بر سپه زنگیان

چرخ ربیعی لباس خواست که در سر کشد

بافته بود آفتاب چادر زرد خزان

کسوت عباسیان محتسب دیده را

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۴ - مدح علاءالدوله فخرالدین عربشاه پادشاه کهستان - مطلع پنجم

 

غنچه دو اسبه رسید با سپه ضیمران

پهلوی گلگونشان کوفته از ضیم ران

سینه هامون گرفت جوشن ازرق شعار

نیزه ی اغصان نمود بیرق اخضر عیان

رخش صبا میدوید، کرم سوی سبزه گاه

[...]

اثیر اخسیکتی
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱۵۰ - و قال ایضآ یمدحه

 

ای قلمت با دویت ، طوطی و هندوستان

پیش زبان تو تیغ، هندوی جان برمیان

از نم کلک تو شد ، شاخ امل بارور

وز سم اسب تو ساخت، چشم خرد سرمه دان

عزم ترا شمع سان پشت نه از هیچ روی

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۵۵

 

مست شدی عاقبت آمدی اندر میان

مست ز خود می‌شوی کیست دگر در جهان

عاقبت امر رَست مرغ فلک از قفس

عاقبت امر جَست تیر مراد از کمان

چند زنیم ای کریم طبل تو زیر گلیم 

[...]

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۵۹

 

گفت لبم ناگهان نام گل و گلستان

آمد آن گلعذار کوفت مرا بر دهان

گفت که سلطان منم، جانِ گلستان منم

حضرت چون من شهی وآنگه یاد فلان ؟

دف منی هین مخور سیلی هر ناکسی

[...]

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۶۰

 

یک غزل آغاز کن بر صفت حاضران

ای رخ تو همچو شمع، خیز درآ در میان

نور ده آن شمع را روح ده این جمع را

از دو رخِ همچو شمع وز قدح همچو جان

سوی قدح دست کن، ما همه را مست کن

[...]

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۶۳

 

ای رخ خندان تو مایه صد گلستان

باغ خدایی درآ خار بده گل ستان

جامه تن را بکن جان برهنه ببین

جان برهنه خوش است تا چه کنی جامه دان

هین که نه‌ای بی‌زبان پیش چنین جان‌ها

[...]

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۷۰

 

یا تو ترش کرده رو مایه ده شکران

تنگ شکر می‌کشد تا بنهد در میان

سرکه فروشان هلا سرکه بریزید زود

تا که عسل پر کند آن شه شکرلبان

سرکه نه ساله را بهر خدا را بریز

[...]

مولانا
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۸

 

ای بت یاقوت لب وی مه نامهربان

شمع شبستان دل گلبن بستان جان

گاه صبوحست و جام وقت شباهنگ و بام

صبح دوم در طلوع مرغ سحر در فغان

مردم چشمم شبی تا بسحر پاس داشت

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۹

 

ای لب و گفتار تو کام دل و قوت جان

لعل زمرّد نقاب گوهر یاقوت کان

زلف تو هندو نژاد لعل تو کوثر نهاد

هندوی آتش نشین کوثر آتش نشان

چشم گهرپاش من قلزم سیماب ریز

[...]

خواجوی کرمانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۶ - در مدح شاهزاده شهید سلطان حمزه میرزا

 

رایت فتح جدید گفت شه کامران

داور نصرت قرین خسرو صاحبقران

حمزهٔ ثانی که کرد صیت جهانگیریش

گام خبرها سبک گوش فلکها گران

مژدهٔ اقبال او شد متحرک جناح

[...]

محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۷ - ایضا در مدح شاهزاده حمزه میرزا

 

بود به چنگ درنگ جیب مهم جهان

تا به میان زد قضا دامن آخر زمان

در طبقات ملوک پادشهی برگزید

تیغ زن و صف‌شکن شیردل و نوجوان

خوانده ز آیندگی خطبهٔ پایندگی

[...]

محتشم کاشانی
 

سیدای نسفی » شهر آشوب » شمارهٔ ۲۱۹ - چرم گر

 

آن نگار چه مگر را دوش کردم میهمان

خاله من آمد و شد میشی او سختیان

سیدای نسفی
 

حزین لاهیجی » قطعات » شمارهٔ ۲۲ - در وصف خامهٔ خود

 

خامهٔ مشکین من، تا شده معنی طراز

کرده جهان سخن، تنگ به دانشوران

سر نتواند فراخت، حاسد برگشته بخت

خامه مرا در بنان، تیر بود درکمان

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » قطعات » شمارهٔ ۴۵ - قطعه

 

ای مژه و غمزه ات، صفدر صاحب قران

خود شکافد به تیغ، درع دَرَد با سنان

منّت سرو قدت، فصل بهار خطت

بار نهد بر زمین، ناز کند بر زمان

حزین لاهیجی
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode