گنجور

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۲

 

چشم خوشش مست نیست لیک چو مستان خوش است

خوشی چشمش از آنست کین همه دستان خوش است

نرگس دستان گرش دست دل از حیله برد

هرچه کند چشم او ور ببرد جان خوش است

زلف پریشانش را حلقه به گوشم از آنک

[...]

عطار
 
 
sunny dark_mode