گنجور

مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۸

 

گشته‌ام از فیض عشق موی به مو دوست دوست

این نه بود او منم وین نه منم اوست اوست

در دو جهان غیر یار نیست ولی چون کنم

چشم خرد مغز را می‌نگرد پوست پوست

در تو کشد عاقبت رشته سیر دو کون

[...]

مشتاق اصفهانی
 

مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۱

 

برق جهان‌سوز حسن آن رخ افروخته

مشعله‌افروز عشق آه من سوخته

جامهٔ دیبا بود خاصهٔ مه‌طلعتان

پوشش ما از جهان بس نظر دوخته

سینه نگیرد فروغ از دل بی‌سوز عشق

[...]

مشتاق اصفهانی
 

مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخ » شمارهٔ ۴۸ - تاریخ فوت میرمحمدحسین

 

آه که آخر کسوف کرده ز جور فلک

مهر جهانتاب علم میرمحمدحسین

کرده غروب و نموده روز جهان را سیاه

کوکب فضلش که داشت شعشعه نیرین

رفت زو فتاد از صفا محفل دانشوری

[...]

مشتاق اصفهانی