گنجور

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۵

 

مرا از چون تو یاری میگزیرد

که خود درد منت دامن نگیرد

لب بیجاده رنگت گر شوم کاه

بایزد گر مرا هرگز پذیرد

دلم شمعیست کاندر وصل و هجرت

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۲

 

زنده شود هر که پیش دوست بمیرد

مرده دلست آن که هیچ دوست نگیرد

هر که ز ذوقش درون سینه صفاییست

شمع دلش را ز شاهدی نگزیرد

طالب عشقی دلی چو موم به دست آر

[...]

سعدی
 
 
sunny dark_mode