منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۰ - در وصف بهار و مدح فضل بن محمد حسینی
وقت بهارست و وقت ورد مورد
گیتی آراسته چو خلد مخلد
گیتی فرتوت گوژپشت دژم روی
بنگر تا چون بدیع گشت و مجدد
برنا دیدم که پیر گردد، هرگز
[...]
امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۸۷
ماهکند بر فلک ستایش آن خَدّ
سرو کند در چمن پرستش آن قد
عاریه دارند سرو و ماه تو گویی
راستی و روشنی از آن قد و زان خد
ای شده بیعلتی دو چشم تو بیمار
[...]
محمد بن منور » اسرار التوحید » باب دوم - در وسط حالت شیخ » فصل سوم » ابیات » بخش ۵
انده و اندیشه را دراز چه داری
دولت تو خود همان کند که بباید
محمد بن منور » اسرار التوحید » باب دوم - در وسط حالت شیخ » فصل سوم » ابیات » بخش ۵
چرخ نیارد بدیل تو ز خلایق
و آنکه ترا زاد نیز چون تو نزاید
محمد بن منور » اسرار التوحید » باب دوم - در وسط حالت شیخ » فصل سوم » ابیات » بخش ۵
ایزد هرگز دری نبندد بر تو
تا صد دیگر به بهتری نگشاید
ظهیر فاریابی » قصاید » شمارهٔ ۲۳
قصر هدی شد به سعی شاه مشیّد
رایت اسلام سر کشید به فرقَد
شاه جهان شهریار عالم عادل
خسرو غازی طغانشه بن موید
آنک مرکب کند صواعق قهرش
[...]
سعدی » دیوان اشعار » ملحقات و مفردات » شمارهٔ ۱۳ - خسرو من چون به بارگاه (برآید)
عاشق صادق ز خان و مان بگریزد
مرد توانگر ز مال و جاه برآید
سعدی » دیوان اشعار » ملحقات و مفردات » شمارهٔ ۱۳ - خسرو من چون به بارگاه (برآید)
بر سر کویش نظاره کن که هزاران
یوسف مصری ز قعر چاه برآید
سعدی » دیوان اشعار » ملحقات و مفردات » شمارهٔ ۱۳ - خسرو من چون به بارگاه (برآید)
صبح چنان صادقست در طلب او
کز هوس روی او پگاهبرآید
سعدی » دیوان اشعار » ملحقات و مفردات » شمارهٔ ۱۳ - خسرو من چون به بارگاه (برآید)
صومعه داران چو (گرم زآتش اویند)
از همگان وافضیحتاه برآید
سعدی » دیوان اشعار » ملحقات و مفردات » شمارهٔ ۱۳ - خسرو من چون به بارگاه (برآید)
غمزهٔ او مست و(انهد همه بر بند)
هر که برون آید از (پناه) برآید
سعدی » دیوان اشعار » ملحقات و مفردات » شمارهٔ ۱۳ - خسرو من چون به بارگاه (برآید)
گر به مثل دیرتر ز خواب بخیزد
صبح در آن روز چاشتگاه برآید
سعدی » دیوان اشعار » ملحقات و مفردات » شمارهٔ ۱۳ - خسرو من چون به بارگاه (برآید)
آینه گر عکس او ز دور ببیند
از دل سنگش هزار آه برآید
سعدی » دیوان اشعار » ملحقات و مفردات » شمارهٔ ۱۳ - خسرو من چون به بارگاه (برآید)
مرده اگر یاد او کند به دل خاک
بر سر خاکش بسی گیاه برآید
سعدی » دیوان اشعار » ملحقات و مفردات » شمارهٔ ۱۳ - خسرو من چون به بارگاه (برآید)
چون ز سر عشق او کنند گناهی
بوی عبادت ازان گناه برآید
عبید زاکانی » اخلاق الاشراف » باب دوم در شجاعت - مذهب مختار
تیره و تبر و نیزه نمییارم خورد
لوت و می و مطربم نکو میسازد
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۳ - افضل کاشی نَوَّر اللّه مَرقده
تا بتوانی تو دستگیری میکن
کان دستِ گرفته دستگیرِ تو شود
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۱۶ - انوری ابیوردی
هرکه به ورزیدنِ کمال کند روی
شیوهٔ نقصان ز هیچ روی نورزد
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۱۶ - انوری ابیوردی
زلزلهٔ حرص اگر ز هم ببرد کوه
گرد قناعت ز آستانش بلرزد