گنجور

بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۵

 

دلبری از زلفوخط وخال نباشد

سلطنت از تاج وتخت ومال نباشد

دلبری از چیز دیگر است بتان را

سلطنت الا ز ذوالجلال نباشد

زهد فروشی که داغ ناصیه دارد

[...]

بلند اقبال
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲

 

نیست به جز ظلم کار صاحب دیوان

لعنت حق بر شعار صاحب دیوان

صاحب دیوان وحکمرانی در فارس

بخت عجب گشته یار صاحب دیوان

زیر وزبر فارس گر شود عجبی نیست

[...]

بلند اقبال
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵ - قطعه

 

صاحب دیوان وحکمرانی در فارس

شاه غضب کرده است کشورجم را

نیست سزاوار حکمرانی آنکو

فرق نکرده است فربهی و ورم را

بلند اقبال
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۷ - قطعه

 

صاحب دیوان به فارس آمده حاکم

نام نباید برد ز فارس دگر کس

مملکت جم کجا وصاحب دیوان

ذلت وخفت برای فارس همین بس

بلند اقبال
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴۳ - قطعه

 

گرچه به ملک سخنوری شهم اما

غیر طلبکارها سپاه ندارم

کفش ندارم کلاه چون شودم نو

کفش چو نو گرددم کلاه ندارم

مال بود مار وجاه چاه از آنرو

[...]

بلند اقبال
 
 
sunny dark_mode