گنجور

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۸۹

 

برو ای عقل سرگردان که ما مستیم و تو مخمور

سبکروحان همه جمع و گرانجانان از اینجا دور

ز نورآفتاب ما همه عالم منور شد

ببین هر ذرهٔ روشن که بنماید به تو آن نور

سر دار فنای او بقا بخشد به سرداران

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش اول

 

مخور بسیار چون کرمان بی زور

به کم خوردن کمر بربند چون مور

شیخ بهایی
 

خالد نقشبندی » قطعات » قطعه شماره ۱۶

 

نبی صدیق و سلمان، قاسم است و جعفر و طیفور

که بعد از بوالحسن شد بوعلی و یوسفش گنجور

ز عبدالخالق آمد عارف و محمود را بهره

کز ایشان شد شد دیار ماوراءالنهر کوه طور

علی، بابا، کلال و نقشبند است و علاءالدین

[...]

خالد نقشبندی
 
 
sunny dark_mode