گنجور

وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۸

 

دلا عزم سفر دارم از آن در گفتم آگه شو

اگر با من رفیقی می‌روم آمادهٔ ره شو

سبک باش ای صباح روز عشرت بس گران خیزی

تو هم از حد درازی ای شب اندوه کوته شو

هنوز از شب همان پاس نخست است ای فلک مارا

[...]

وحشی بافقی
 
 
sunny dark_mode