×
کوهی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۶
سحر که بوی گل کز جانب گلزار میآید
ز چین طره مشکین آن دلدار میآید
بدستی باده ی احمر بدستی مصحف فتوی
زهی ساقی گلرویان که صوفی وا میآید
جهان شد روشن از ظلمت چو آن رو گشاید زلف
[...]
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۶ - ایضا فی مدح شاهزاده مظفرلوا سلطان حمزه میرزا گفته
ز پرگار فلک نقشی به روی کار میآید
کزو کاری به یاد دور بیپرگار میآید
جهان عالی بنائی مینهد کز ارتفاع آن
اساس قوت شاهی به پای کار میآید
چو نقد مهر اینک میدود در مشرق و مغرب
[...]
جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۷۷
دلم در رقص مانند شرر از ساز می آید
به بال شعلهٔ آواز در پرواز می آید
زکنج لب به رنگ نافه از آهو فرو ریزد
ز بس آه من از دل سر به مهر راز می آید
نشان ناجوانمردی بود فکر خودآرایی
[...]