گنجور

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۷۷۷

 

مرو زین چشم تر ای اشک خونین دمبدم بیرون

شدم رسوا منه دیگر ز فرمانم قدم بیرون

به روز وصل خواهم چاک دل دوزم ز پیکانت

که ماند شادی و عشرت درون اندوه و غم بیرون

به صحرا وقت گل آن نیست لاله بلکه آتشها

[...]

جامی
 

اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۴۲

 

ز خلوتخانه وحدت چو بنهادی قدم بیرون

دوصد موج حدوث آمد ز دریای قدم بیرون

رخت آئینه می جستی که بیند حسن خود کلی

ازآن از مخزن حرمت دل آمد محترم بیرون

زهی قدرت که انفاس لب جان پرورت دارد

[...]

اسیری لاهیجی
 

هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۲

 

شهید عشقم و از خاک من خون داده نم بیرون

وزان نم لاله خونین برآورده علم بیرون

گر از طوف حریم کعبه کویت خبر یابد

ز شوق آن پرد روح از تن مرغ حرم بیرون

در آب و آتشم، از دیده و دل، دم بدم، بی تو

[...]

هلالی جغتایی
 

هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۳

 

مسلمانان، مرا جان خواهد آمد از الم بیرون

که می آید هلال ابروی من از خانه کم بیرون

بر آن در، انتظاری می برم، با آنکه می دانم

که شاهان بهر درویشان نیایند از حرم بیرون

مرا این دم تو خواهی کشت یا هجران دم دیگر؟

[...]

هلالی جغتایی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲۴۸

 

منه زنهار ای غافل ز حد خود قدم بیرون

که ریزد خون خود صیدی که آید از حرم بیرون

چه کشتی ها که از آب گهر می گشت طوفانی

عقیق آبدار او اگر می داد نم بیرون

تو چون در جلوه آیی از که می آید عنانداری؟

[...]

صائب تبریزی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۶۴

 

نمی گردد صدای جود از اهل کرم بیرون

نمی آید ازاین دریادلان عمریست نم بیرون

سراب از حیله دنیاپرستان سر به صحرا زد

سزای آنکه در این عهد آید از عدم بیرون

ندارد احتیاج زیب و زینت عزت ذاتی

[...]

سیدای نسفی
 
 
sunny dark_mode