گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۰۳

 

نفس از سینه ام از بس به خون آغشته می آید

سخن از لب مرا بیرون چو خون از کشته می آید

ز اشک و آه مگسل گردل روشن طمع داری

که نبض آن گهر در کف ازین سررشته می آید

شود صاحب بصیرت هر که پوشد دیده از دنیا

[...]

صائب تبریزی
 
 
sunny dark_mode