گنجور

عبدالقادر گیلانی » غزلیات » شمارهٔ ۲۵ - خاکستری

 

کسی کاو یار خود دارد چرا بر دیگری بندد

حرامش باد عشق آنکس که هم بر دیگری بیند

از این آتش که من دارم ز شوق او عجب نبود

که آن مه چون به بالین آیدم خاکستری بیند

همه عالم ز تاب مهر سوزنده شده عمری

[...]

عبدالقادر گیلانی
 
 
sunny dark_mode