گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۰۶

 

از ان سرو از درختان سرفرازی بیشتر دارد

که با دست تهی صد بینوا را زیر پا دارد

به کیش مردم بیدار دل کفرست نومیدی

چراغ اینجا امید بازگشتن از شرر دارد

از ان جوش نشاط از سینه خم کم نمی گردد

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۰۸

 

خوشا چشمی که بر روی عرقناکی نظر دارد

خوشا ابری که آب از چشمه خورشید بردارد

مشو ایمن زچشم شرمگین آن کمان ابرو

که چندین تیغ بی زنهار در زیر سپر دارد

نباشد دور از سیمین بران اسباب خودبینی

[...]

صائب تبریزی
 

طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۶

 

اگر آیینه بر روی تو عرض مدعا دارد

ز دست صورتت زنجیر حیرانی به پا دارد

عصای قامت پیریست یاد سرو آزادت

چو من هر کس به یاد ابرویت قد دوتا دارد

ره عشق است از دل دست می‌باید تو را شستن

[...]

طغرل احراری
 
 
sunny dark_mode