عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۳
منم آن گبر دیرینه که بتخانه بنا کردم
شدم بر بام بتخانه درین عالم ندا کردم
صلای کفر در دادم شما را ای مسلمانان
که من آن کهنه بتها را دگر باره جلا کردم
از آن مادر که من زادم، دگر باره شدم جفتش
[...]
کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۶۹۳
به خالت نسبت مشک ختنا کردم خطا کردم
من این تشبیه بینیت چرا کردم چرا کردم
صبا انداخت در دستم شی زلف چو چوگانش
چه گویم کآن نفس با او چه کردم چهها کردم
چو دیدم قبله روی تو صد ساله نماز خود
[...]
فضولی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۳
به عزم طوف خاک درگهت از دیده پا کردم
دویدم آن قدر کان خاک را چون توتیا کردم
شبی رفتم به کویش نالهای کردم ز درد دل
سگ کویش ز من رنجید بد رفتم خطا کردم
تو محبوبی ز تو رسم وفاداری نمیآید
[...]
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات از رسالهٔ جلالیه » شمارهٔ ۳۴
به خوبی ذرهای بودی چه در کوی تو جا کردم
به دامن گرم آتشپارهای اما خطا کردم
منت دادم به کف شمشیر استغنا که افکندی
تن اهل وفا در خون ولی بر خود جفا کردم
تو خود آئینهای بودی ولی ماه جمالت را
[...]
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۳
نمی گردید کوته رشته معنی، رها کردم
حکایت بود بی پایان ، به خاموشی ادا کردم
به لذت بود گر لخت جگر گر پاره دل بود
نمک رفت از سخن ، تا با تکلّف آشنا کردم
درین دکان کاسد صد هنر بی یک سبب هیج است
[...]
فصیحی هروی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۸
درین مدت که در خیل اسیران تو جا کردم
ز من روزی که یک جان خواستی صد جان فداکردم
گرم سوزند فردا هم ز هجران جای آن دارد
که عمر بیوفا را توشه راه وفا کردم
لبی کز نازکی بار لطافت برنمیتابد
[...]
قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۵
تو گر بر من کشیدی تیغ، من هم جان فدا کردم
به قدر وسع خود دین محبت را ادا کردم
نسیم شوق گو ضایع مگردان بوی پیراهن
که من چون شمع از خاکستر خود توتیا کردم
ز گلشن گل نچیدم تا نهادم داغ غم بر دل
[...]
فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۵
چو دل در عشق میبستم ز خود خود را رها کردم
ملامت را صلا دادم سلامت را دعا کردم
نظر چون سوی من افکند دلدار از سر مستی
ز خود رفتم بهخود باز آمدم بیخود چهها کردم
لبش درمان جان شد چشمش اسرار محبت گفت
[...]
فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۴۸
غلط کردم دلت را با ترحّم آشنا کردم
ستم کردم به ناکامی، به محرومی جفا کردم
هزاران شیوه در جور و جفا درج است خوبی را
چه بد کردم ترا با خویش سرگرم وفا کردم
نگه نا کردنش فرصت به دستم داده بود امشب
[...]
سیدای نسفی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۴۷
به جستجوی تو شبنم صفت از دیده پا کردم
به کویت آمدم از خان و مان خود را جدا کردم
ز من دل خواستی در خدمتت جان را فدا کردم
تمام عمر خود را صرفت ای ناآشنا کردم
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۵۶
شبی سیر خیال نقش پای دلربا کردم
گریبان را پر از کیفیت برگ حنا کردم
به ملک بیتمیزی داشت عالم ربط مژگانی
گشودم چشم و خلقی را ز یکدیگر جدا کردم
گرانی کرد بر طبعم غرور ناز یکتایی
[...]
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۵۷
نه دنیا دیدم و نی سوی عقبا چشم وا کردم
غباری پیش رویم بود نذر پشت پا کردم
شبی سیر خیال آن حنایی نقش پا کردم
گریبانها پر از کیفیت برگ حنا کردم
به استقبال شوقش از غبار وادی امکان
[...]
طغرل احراری » دیوان اشعار » مخمسات » شمارهٔ ۷ - بر غزل ناظم
قماش ناله را با ناقه تمکین درا کردم
فغان را سایبان محمل راه صدا کردم
به آهنگ جرس فریاد «عشاق» از نوا کردم
خموشی را ز بن دادم ادب را بیابا کردم
طغرل احراری » دیوان اشعار » مثمن
چو ماهی در محیط عشق آن دلبر شنا کردم
طریق عشقبازی را به عالم من بنا کردم
سراپا عمر خود در جستجوی او ادا کردم
ابا ناکرده دل را با محبت آشنا کردم
غم سنگین دلی را در درون سینه جا کردم
[...]
طغرل احراری » دیوان اشعار » مخمسات » شمارهٔ ۷ - بر غزل ناظم
به جانان هرچه باداباد عرض مدعا کردم!
غلط کردم که دیر و کعبه را تمهید پا کردم!
غزاله در نظر بسیار شوخ آمد خطا کردم
نمیدانم سحر بند از گریبان که وا کردم!
می ناب از قدح نوشیدم و خم را دعا کردم
[...]