گنجور

فضولی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۲

 

از آن رو با تو من آیینه را همتا نمی‌بینم

که من هرگاه می‌بینم ترا خود را نمی‌بینم

چو آیی سوی من در هستیم زآن آتشی ور نه

چگونه درد دل گویم ترا تنها نمی‌بینم

چو مژگان می‌زنم در هر دمی صد خار را بر هم

[...]

فضولی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۸۶

 

تمتع با کمال قرب از آن رعنا نمی‌بینم

که زیر پا نبیند یار و من بالا نمی‌بینم

مگر از دور گرد محمل لیلی نمایان شد؟

که از مجنون اثر در دامن صحرا نمی‌بینم

کمینگاه نگاه حسرت آلودی است هر مویم

[...]

صائب تبریزی
 
 
sunny dark_mode