×
قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۸
به گلشن تنگدل چون غنچه زادم، شادمان رفتم
ندیدم در چمن بوی وفایی، زود از آن رفتم
ز من نشنید نام رنگ و بو، باد صبا هرگز
چو گل یا رب ازین گلشن چرا پیش از خزان رفتم
چو راه عشق طی گردید، یک جا بودشان منزل
[...]
هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹
مپرس ای گل ز من کز گلشن کویت چسان رفتم
چو بلبل زین چمن با ناله و آه و فغان رفتم
نبستم دل به مهر دیگران اما ز کوی تو
ز بس نامهربانی دیدم ای نامهربان رفتم
منم آن بلبل مهجور کز بیداد گلچینان
[...]
رفیق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۴
به حسرت ای پری می دانی از کویت چسان رفتم
چسان آدم ز جنت رفته بیرون آنچنان رفتم
به کویت آمدم با جان شاد و خاطر خرم
وز آنجا با دل خونین و چشم خونفشان رفتم
نرفتم گر به من نامهربان بودی ولی چون تو
[...]