گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۹۱

 

زگردون عاقبت جان مصفا سر برون آرد

که می چون صاف شد در خم زمینا سر برون آرد

اگرچه کوچه زنجیر بن بست است در ظاهر

گذارد هر که پادروی، زصحرا سر برون آرد

نماند چشم بینا بر زمین باریک بینان را

[...]

صائب تبریزی
 
 
sunny dark_mode