گنجور

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲

 

مرا گر یار بنوازد، زهی دولت زهی دولت

وگر درمان من سازد، زهی دولت زهی دولت

ور از لطف و کرم یک ره درآید از درم ناگه

ز رخ برقع براندازد، زهی دولت زهی دولت

دل زار من پر غم نبوده یک نفس خرم

[...]

عراقی
 
 
sunny dark_mode