گنجور

فضولی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۲۶

 

شبی آمد به خوابم یار و برد از دیده خوابم را

سبب آن خواب شد بیداری چشم پر آبم را

ز باد تند ناصح موج دریا بیش می گردد

چه سود از کثرت پندت دل پر اضطرابم را

بتی دیدم روان شد خون دل از دیده ام هر سو

[...]

فضولی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۶

 

مسوز ای سنگدل از انتظار می کبابم را

به درد باده کن تعمیر احوال خرابم را

ادب پرورده عشقم، نیاید خیرگی از من

نسوزد آتش می پرده شرم و حجابم را

ازان چون موی آتش دیده یک دم نیست آرامم

[...]

صائب تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۳

 

زدل بیرون می برد یاد ایام شبابم را

عمارت می کند پیمانه ای حال خرابم را

زبان رمز می فهمی مشو غافل زمکتوبم

به خود پیچیدن او می نماید پیچ و تابم را

به یک لبخند قانع نیست دل، ساقی سرت گردم

[...]

جویای تبریزی
 
 
sunny dark_mode