گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۸

 

که دارد این چنین سرگشته و بی تاب دریا را؟

که نعلی هست در آتش ز هر گرداب دریا را

فروغ گوهری در دیده من خواب می سوزد

که می ریزد نمک در پرده های خواب دریا را

مرا گرد جهان آن گوهر سیراب گرداند

[...]

صائب تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۰

 

نماید جلوهٔ عکسش ز بس بیتاب دریا را

بلرزد عضو عضو از قطره چون سیماب دریا را

رسد فیض دگر زاهل نظر کامل عیاران را

فلک سان محشر کوکب کند مهتاب دریا را

غبار آلوده سازد صحبت دیوانگان دل را

[...]

جویای تبریزی
 
 
sunny dark_mode