گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۸۷

 

مگر از خانه بیرون آمد آن گل بی حجاب امشب؟

که بوی یاسمن دارد فروغ ماهتاب امشب

ز نور مه، نظر چون مهر تابان خیره می گردد

مگر یک جانب افتاده است از رویش نقاب امشب؟

کدامین آتشین جولان به سیر ماهتاب آمد؟

[...]

صائب تبریزی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۸

 

ز رویش خانه ام لبریز بود از ماهتاب امشب

به گرد کلبه ام چون هاله می گشت آفتاب امشب

عرق از روی شرم آلود او می ریخت چون شبنم

دماغ بزم روشن بود از بوی گلاب امشب

به دست خاطر خود داشتم دامان دل جمعی

[...]

سیدای نسفی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۹

 

پی صید افگنی بیرون شد از بزم شراب امشب

ز شاخ شعله در پرواز شد مرغ کباب امشب

من و معشوق در یک پیرهن بودیم از مستی

گریان کتان را بخیه می زد ماهتاب امشب

ز خواب خویش تا صبح قیامت برنمی خیزم

[...]

سیدای نسفی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۶

 

مگر آئینه عکس تو شد جام شراب امشب

که در صهبا رگ تلخی است موج ماهتاب امشب

پرد پر در پر خاکستر پروانه پروانه رنگ گل

برآید شمع روشن گر ز فانوس نقاب امشب

ز کوی می فروشان باز سرمستانه می آید

[...]

جویای تبریزی
 

صامت بروجردی » اشعار مصیبت » شمارهٔ ۲۵ - واقعه یازدهم عاشوراء

 

چرا بیرون نیامد ماه از پشت حجاب امشب

ندارد عزم رفتن سوی خرگه آفتاب امشب

زمین ز آسمان افتاده‌ اندر اضطراب امشب

رسد از کربلا بر گوش صوت بوتراب امشب

همانا می‌رود در کوفه زینب بی‌نقاب امشب

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » اشعار مصیبت » شمارهٔ ۲۵ - واقعه یازدهم عاشوراء

 

چرا بیرون نیامد ماه از پشت حجاب امشب

ندارد عزم رفتن سوی خرگه آفتاب امشب

زمین ز آسمان افتاده‌ اندر اضطراب امشب

رسد از کربلا بر گوش صوت بوتراب امشب

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » اشعار مصیبت » شمارهٔ ۲۵ - واقعه یازدهم عاشوراء

 

همانا می‌رود در کوفه زینب بی‌نقاب امشب

حریم آل احمد را سوی بزم شراب امشب

که از قتل حسین تشنه‌لب شد کامیاب امشب

دریغا شمر نگذارد مرا در نزد باب امشب

که اندر خانه خولی نهان شد ماهتاب امشب

[...]

صامت بروجردی
 

وفایی مهابادی » دیوان فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۶

 

مرا بی تاب داری هر دم ای زلف بتاب امشب

خدارا یک دم از من ای سیه دل رو متاب امشب

سرم بر سنگ و سنگم بر دل و دل خون و تن بی جان

نه جان در بر، نه جانان، چون ننالم بی حساب امشب!

طبیب مهربان بیهوده زان لب صبر فرمایی

[...]

وفایی مهابادی
 
 
sunny dark_mode