خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶۰
به ماه چارده میماند آن بت
که اکنون چارده سالش رسیده است
مه نو کرد ماه چارده را
به رنجی کز پی نه ماه دیده است
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۰ - در مدح شاه مظفرالدین قزل ارسلان
وزآن خلعت که اقبالش بریده است
به هفت اختر کلهواری رسیده است
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۳ - پیدا شدن شاپور
خیالت را شبی در خواب دیده است
از آن شب عقل و هوش از وی رمیده است
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۸ - کوه کندن فرهاد و زاری او
ز بیشرمی کسی کاو شوخدیده است
چو نرگس با کلاه زر کشیدهاست
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۷۲ - پاسخ خسرو شیرین را
همانا شمع از آن با آبِ دیده است
که او نیز از لبِ شیرین بریده است
عطار » بلبل نامه » بخش ۶ - حکایت گفتن بلبل و عتاب کردن باغبان و عذر خواستن گل
نقاب از روی خوبت که کشیده است؟
لب و لعلت به دندان که گزیده است؟
عطار » هیلاج نامه » بخش ۳ - در معراج حضرت خاتم صلی الله علیه و آله
چه گویم وصف او چون کس ندیده است
بگفتا بهر تو حق آفریده است
عطار » هیلاج نامه » بخش ۲۵ - در کشف حجاب و وصول دوست
اگرچه او بمنزلگه رسیده است
همین جا کو جمال شاه دیده است
عطار » مظهر » بخش ۳ - در اشاره به کتب و تألیفات خود فرماید
هر آنکس را که دنیا برگزیده است
فلک را زیر گردش خود خمیده است
عطار » مظهر » بخش ۳ - در اشاره به کتب و تألیفات خود فرماید
هر آنکس را که دنیا برکشیده است
فلک او را بزیر پنجه دیده است
عطار » مظهر » بخش ۳ - در اشاره به کتب و تألیفات خود فرماید
هرآنکس کو از این جرعه چشیده است
دو عالم را مثال ذرّه دیده است
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » خسرو و شیرین » بخش ۲۱ - خبر یافتن شیرین از عقد کردن خسرو شکر را و به صحرا رفتن و ملاقاتش با فرهاد
که تا گفت تو در گوشم رسیده است
ز بی خویشی همه هوشم رمیده است
کلیم » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۳ - تعریف اکبرآباد و باغ جهان آرا
نسیمی بر عذارش تا وزیده است
گلستان را بزیر گل کشیده است
کلیم » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۹ - در شکستن دست خود گفته
امیدم از گرفتن خوش بریده است
کسی شاعر بدین همت ندیده است
کلیم » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۲ - در وصف قصر پادشاهی
فراز مهر و مه طاقش کشیده است
که ابرو را مکان بالای دیده است
کلیم » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۳ - داستان سرکوبی و قتل ججهار سنکهه بندئله به سرداری اورنگ زیب پسر شاه جهان که بعد از وی بسلطنت نشست
فرار از موج تیغ او گزیده است
از آنرو ساحلش را کس ندیده است
ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۱۱۱ - حیران شدن سیتا در بیابان و سراسیمه شدن او و با گریه و زاری در آمدن
ز جور آدمی عزلت گزیده است
پری را چشم کس زان رو ندیده است