گنجور

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹ - خواستن موبد شهرو را و عهد بستن شهرو با موبد

 

زمانه زردْ گُل بر رویِ من ریخت؛

همان مُشکم به کافورَ انْدَر آمیخت.

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۶ - اندر صفت جنگ موبد و ویرو

 

گمان بودش که شاهنشاه بگریخت

به دام تنگ و رسوایی درآویخت

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۶ - اندر صفت جنگ موبد و ویرو

 

سپهداری که آنجا بود بگریخت

ابا دیلم به کوشش دَرنیاویخت

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۶ - اندر صفت جنگ موبد و ویرو

 

دگر ره خنجر پر خون بر آهیخت

به جنگ شاه دیلم لشکر انگیخت

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۳ - آگاهى یافتن دایه از کار ویس و رفتن به مرو

 

گهی خاک زمین بر سر همی بیخت

گهی خون مژه بر بر همی ریخت

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۳ - زارى کردن ویس از رفتن رامین

 

فراقش زعفران بر ارغوان ریخت

چو مژگانش گهر بر کهربا بیخت

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۴ - آمدن رامین به دز اشکفت دیوان پیش ویس

 

جهان‌نوش و گلابی در هم آمیخت

تو گفتی عشق و خوبی بر هم آویخت

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۷ - سپردن موبد ویس را به دایه و آمدن رامین در باغ

 

تو گفتی شیر و باده در هم آمیخت

و یا گلنار و سوسن بر هم آویخت

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۱۰ - نشستن رامین بر تخت شهنشاهى

 

بدان گاهی که او با ویس بگریخت

به دام شاه موبد درنیاویخت

فخرالدین اسعد گرگانی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۳ - پیدا شدن شاپور

 

وزین شیوه سخن‌هایی برانگیخت

که از جان‌پروری با جان درآمیخت

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴۵ - نالیدن شیرین در جدایی خسرو

 

ز بادام تَر، آب گل برانگیخت

گلابی بر گُلِ بادام می‌ریخت

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۸ - کوه کندن فرهاد و زاری او

 

ز بس سنگ و ز بس گوهر که می‌ریخت

دماغش سنگ با گوهر برآمیخت

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۵ - شنیدن خسرو از اوصاف شِکر خانمِ اسپهانی (اصفهانی)

 

ز گیسو نافه‌نافه مشک می‌بیخت

ز خنده خانه‌خانه قند می‌ریخت

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۷۳ - پاسخ دادن شیرین به خسرو

 

نشست و لؤلؤ از نرگس همی‌ریخت

بِدان آب از جهان آتش برانگیخت

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۷۷ - پاسخ دادن شیرین خسرو را

 

عقیق از تارک لؤلؤ برانگیخت

گهر می‌بست و مروارید می‌ریخت

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۸۷ - سرود گفتن باربد از زبان خسرو

 

نکیسا چون ز شاه آتش برانگیخت

ستای باربد آبی بر او ریخت

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۱۲ - کشتن شیرویه خسرو را

 

گلاب و مشک با عنبر برآمیخت

بر آن اندام خون آلود می‌ریخت

نظامی
 

عطار » الهی نامه » بخش ششم » (۹) حکایت شیخ ابوالقاسم همدانی

 

چو شیخ آن حال دید از دور، بگریخت

بسی با خود در آن قصه بر آویخت

عطار
 
 
۱
۲
۳
۵
sunny dark_mode