نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۱۲ - کشتن شیرویه خسرو را
همان آرایش خود نیز نو کرد
بدین اندیشه صد دل را گرو کرد
عطار » الهی نامه » بخش دوم » (۱) حکایت آن زن که بر شهزاده عاشق شد
بزیر خویش خاکستر فرو کرد
چو آتش بود مأواگه ازو کرد
عطار » الهی نامه » بخش پنجم » (۴) حکایت رهبان با شیخ ابوالقاسم همدانی
یکی رُهبان مگر دَیری نکو کرد
درش در بست ویک روزن فرو کرد
عطار » الهی نامه » بخش پنجم » (۴) حکایت رهبان با شیخ ابوالقاسم همدانی
علی الجُمله ز بس فریاد کو کرد
ز بالا مرد رُهبان سر فرو کرد
عطار » الهی نامه » بخش یازدهم » (۱۳) حکایت حسن بصری و شمعون
حسن بنوشت خطی و نکو کرد
پذیرفتاری مقصود او کرد
عطار » الهی نامه » بخش سیزدهم » (۶) حکایت کشته شدن پسر مرزبان حکیم
نه آن بَد فعل کاری بس نکو کرد
که میباید مرا هم کار او کرد
عطار » الهی نامه » بخش چهاردهم » (۸) حکایت پیر عاشق با جوان گازر
بآخر خویشتن را وقفِ او کرد
همه کاری بجای او نکو کرد
عطار » الهی نامه » بخش پایانی » (۱۳) حکایت عبدالله بن مسعود با کنیزک
کنیزک در زمان فرمانِ او کرد
دو سه موی سفید از سر فرو کرد
عطار » بلبل نامه » بخش ۱۶ - حکایت هاروت و ماروت
سرای خاکدانت آرزو کرد
به فرش از عرش جانت سر فرو کرد
عطار » اسرارنامه » بخش پنجم » بخش ۱ - المقاله الخامسه
خداوندی که هرچیزی که او کرد
ترا گر نیست نیکو او نکو کرد
عطار » اسرارنامه » بخش یازدهم » بخش ۱۳ - الحکایه و التمثیل
سبوسی تر خوشی در پیش او کرد
نهادش آب و مشتی جو فرو کرد
عطار » خسرونامه » بخش ۲۴ - رسیدن گل و هرمز در باغ و سرود گفتن با رباب
سپاه روز چون بر شب غلو کرد
نسیم صبح جان را تازه رو کرد
عطار » هیلاج نامه » بخش ۱۲ - در نموداری اعیان و خورشید جان فرماید
کسی را نیست زهره آنچه او کرد
که گوید چونکه او جمله نکو کرد
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۳۳ - پرسش از بایزید بسطامی که حق را کجا توان دید (ادامه)
سر خود را فدای روی او کرد
ز دید اودر اینجا گفتگو کرد
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۷۹ - صفت بهار، و گلگشت شجرهٔ بلند بالش مملکت والا خضر خان طوبی له، در باغ بهشت آسا، و بسوی گلهای کرنه گذشتن، و بوی دوست باز یافتن، و هوش به باد دادن
صبا چون باغ را پیرایه نو کرد
دل بلبل به روی گل گرو کرد
وحشی بافقی » ناظر و منظور » طلوع کردن اختر معانی از افق سپهر نکته دانی در تعریف شبی که اخترش طعنه بر نور بدر میزد و صحبتش طعنه بر شام قدر
پی عصیان امت گفتگو کرد
دلش خط نجاتی آرزو کرد
وحشی بافقی » ناظر و منظور » خواب دیدن منظور را و زنجیر پاره ساختن وصیت جنون در بیان مصر انداختن
به دمسازی سوی مهتاب رو کرد
به نور ماه ساز گفتگو کرد
وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۲۳ - گفتار اندر دلربایی شیرین از فرهاد مسکین و گفت و شنید آن دو به طریق راز و نیاز در پردهٔ راز
جمال ناز را پیرایه نو کرد
عبارت را تبسم پیشرو کرد
وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۲۸ - در صفت مرغزاری که شیرین در آنجا آسایش نموده و گفتگوی او با دایه در ستایش حسن خویش
دماغ از آب می چون شست وشو کرد
به دایه از غم دل گفت و گو کرد