گنجور

عطار » خسرونامه » بخش ۶۵ - رزم خسرو با شاپور

 

ز زاری کردنش چون جوی خون رفت

بیاری کردنش فرّخ برون رفت

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۶۹ - سپری شدن کار خسرو

 

جهانگیر از پس قیصر برون رفت

کنون کار مصیبت بین که چون رفت

عطار
 

عطار » مظهر » بخش ۵ - در تمثیل عیاران بغداد و خراسان فرماید

 

در آن ره کس ندید او را که چون رفت

که تا در ملک بغداد او درون رفت

عطار
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۶

 

جفا کز وی برین جان زبون رفت

نگویم، گر چه از گفتن فزون رفت

هم اول روز کامد پیش چشمم

ز راه دیده در جانم درون رفت

نه من مرده نه زنده، زان که هر بار

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » خسرو و شیرین » بخش ۲۹ - مردن فرهاد در عشق شیرین

 

به شیرین گفتمش از دیده خون رفت

که تا شیرین کنان جانش برون رفت

امیرخسرو دهلوی
 

وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۳۵ - در ستایش پنهان نمودن راز نهانی که آسایش دو جهانی‌ست

 

که دلگیر از حریم شه برون رفت

دل او داند و او خود که چون رفت

وحشی بافقی
 
 
sunny dark_mode