گنجور

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۹ - نامه نوشتن موبد نزد شهرو و فریفتن به مال

 

جز این بسیار چیز گونه‌گون بود

کجا از وصف و اندازه برون بود

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۲ - رسیدن شاه موبد به مرو با ویس و جشن عروسى

 

چو در شهر این نشاط گونه‌گون بود

سرای شاه خود دانی که چون بود

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۶ - نامه نوشتین رامین به ویس و بیزارى نمودن

 

نهیب من ز هجرانت فزون بود

که با او چشم من دریای خون بود

فخرالدین اسعد گرگانی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۳۳ - باز آوردن شاپور شیرین را پیش مهین‌بانو

 

مهین‌بانو نشاید گفت چون بود

که از شادی ز شادروان برون بود

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴۱ - مراد طلبیدن خسرو از شیرین و مانع شدن او

 

سرش گر سرکشی را رهنمون بود

تقاضای دلش یارب که چون بود

نظامی
 

عطار » الهی نامه » آغاز کتاب » حکایت

 

بیان کن سِرّ معراجش که چون بود

بگفت او هم درون و هم برون بود

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش هجدهم » (۸) حکایت شیخ علی رودباری

 

اگرچه خدمتش هر دم فزون بود

ولی درچشمِ آن زیبا زبون بود

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش دوم » بخش ۲ - در صفت معراج رسول صلی الله علیه و سلم

 

چه گویم من در آن حضرت که چون بود

که آن دم از وجود خود برون بود

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش بیستم » بخش ۳ - الحکایه و التمثیل

 

دلش از صحن این صحرا برون بود

تنش را بسته با صحرای خون بود

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۱۵ - آغاز داستان

 

دلش از صحن آن صحرا برون بود

تنش وابستهٔ صحرای خون بود

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۸ - رسیدن نامهٔ گل به خسرو و زاری کردن او و رفتن در پی گل به اسپاهان

 

دو چشمش گوییا دو طاس خون بود

بیک دستش ز آهن یک ستون بود

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۸ - رسیدن نامهٔ گل به خسرو و زاری کردن او و رفتن در پی گل به اسپاهان

 

چویک چندی ببود او ذوفنون بود

بهر علمی ز اهل آن فزون بود

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۹ - رفتن خسرو به طبیبی بر بالین گلرخ

 

چه‌گویم من که آن سرگشته چون بود

که هر دم سوز جان او فزون بود

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۵۵ - آگاهی یافتن قیصر از آمدن خسرو

 

مپرس ازمن که بیتو حال چون بود

که گر دل بود در دریای خون بود

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۶۵ - رزم خسرو با شاپور

 

چو هر تیغی میان بحرخون بود

ز بحر خون میان تیغ چون بود

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۶۵ - رزم خسرو با شاپور

 

سپاهی کش عدد ازحد برون بود

ز ریگ و برگ و کوکبها فزون بود

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۷۱ - در خاتمت کتاب گوید

 

تو میدانی که در درد تو چون بود

که رویش هر سحرپر اشک خون بود

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۳۱ - پسر در اعیان حقیقت کل گوید

 

که بُودِ او از آن کشتی برون بود

حقیقت آفرینش رهنمون بود

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۵۴ - در معنی و هو معکم اینما کنتم و حقیقت کل فرماید

 

دم آدم ز جزو و کل برون بود

که آدم سرّ کل نایافت چون بود

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۶۷ - در اسرارِ نفس مردم و نمود عشق بهر نوع فرماید

 

نفس با من همی گوید که چون بود

که شیطانش بگندم رهنمون بود

عطار
 
 
۱
۲
sunny dark_mode