فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۲ - باز گشتن شاه موبد از کهستان به خراسان
به روزت شیر همراه و به شب غول
نه آبت را گذر نه رود را پول
عطار » الهی نامه » بخش اول » (۱) حکایت زن صالحه که شوهرش به سفر رفته بود
کسی را برگزید از جمله مقبول
وزان پس شد بکار خویش مشغول
عطار » الهی نامه » بخش ششم » (۱) حکایت عزرائیل و سلیمان علیهما السلام و آن مرد
تو اندر نقطهٔ تقدیر اول
نگه میکن مشو در کار احول
عطار » الهی نامه » بخش چهاردهم » (۷) حکایت آن درویش که آرزوی طوفان کرد
که تا این خلق در پندار مشغول
شوند از بدعت و از شرک معزول
عطار » الهی نامه » بخش نوزدهم » (۱۱) حکایت ابرهیم علیه السلام
بکاری گر نمیداریش مشغول
شوی از دست او از کار معزول
عطار » الهی نامه » بخش بیستم » (۸) حکایت ابرهیم ادهم در بادیه
شما را نیست عهد و قول مقبول
که غیر ما شما را کرد مشغول
عطار » الهی نامه » روایت دیگر دیباچۀ الهینامه » ابیات برگزیدهٔ از روایت دوم دیباچۀ الهی نامه از روی نسخههای دیگر
تو شاهی هم در آخر هم در اوّل
ولی بیننده را چشمست احول
عطار » بلبل نامه » بخش ۱۹ - ملامت کردن سلیمان مرغان را و ستایش بلبل بر جملۀ مرغان
حدیث ماجرا چون هست معقول
بگو با هر که باشد هست مشغول
عطار » اسرارنامه » بخش اول » بخش ۱ - المقالة الاولی فی التوحید
یکیست این جمله چه آخر چه اول
ولی بیننده را چشم است احول
عطار » اسرارنامه » بخش سوم » بخش ۴ - فی فضیلت امیرالمؤمنین علی رضی الله عنه
گهی این یک بود نزد تو مقبول
گهی آن یک شود از کار معزول
عطار » اسرارنامه » بخش هفتم » بخش ۸ - الحکایه و التمثیل
ترا دل هست لیکن هست معزول
ولی در آرزوی نفس مشغول
عطار » اسرارنامه » بخش یازدهم » بخش ۹ - الحکایه و التمثیل
تو شاهی هم در آخر هم در اول
ولی در پردهء پنداری احول
عطار » بیان الارشاد (مفتاح الاراده) » بخش ۲۰ - در تحقیق مقامات اهل سلوک
چو شرط اختصار آمد ز اول
نمیگویم سخنهای مطول
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۴۵ - در یاد کردن آدم و ذرّیّۀ وی و بلا و مشقّت کشیدن از شیطان و شرف انسان فرماید
ترا درگوش باید کرد این قول
که تا فارغ شوی از گند آن بول
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۶۸ - سؤال کردن امیرالمؤمنین و امام المتّقین اسداللّه الغالب علی ابن ابی طالب علیه السّلام و جواب دادن نی در اسرارها فرماید
دل و جان رفت دید او را ز اوّل
ندارد زان بجان و دل معوّل
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۹۶ - در خطاب هاتف غیب پاکباز را و درد او را استماله کردن و دلخوشی فرماید
مصفّا شو ز نور شرع اوّل
که تا اینجا نمانی خوار و احول
همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۶
زهی مقبل که شد پیش تو مقبول
بود دایم به سودای تو مشغول
گر از رویت نیابد عقل نوری
ز بینایی شود جاوید معزول
مثال روی تو با دیدۀ ما
[...]
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۲۱
خهی در هر نظر چون خویش مقبول
چو من صد بیش در کوی تو مقتول
کنم اندر جمالت عقل و دانش
چو بیند مصلحت در خویش معزول
خوی حسنی که از رویت چکیده
[...]
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۷۳ - در سبب نظم این جواهر که زمرد وصف خضر خان واسطهٔ عقد اوست
خراسانی که هندی گیردش گول
خسی باشد به نزدش برگ تنبول
شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۲ - سبب نظم کتاب
بلی گفتا ولی بر وفق مسؤول
ز تو منظوم میداریم مامول