گنجور

عطار » الهی نامه » بخش چهارم » (۱) حکایت سرپاتک هندی

 

ولی وقتی که گردم مطمئنه

مبادا هیچکس را این مظنّه

عطار
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۲۹ - در هدایت یافتن در شریعت فرماید

 

توئی ای ذات بیچون و چگونه

درون بگرفته و اندر برون نه

عطار
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۳۱ - حکایت

 

همه خود دید و کس اندر میان نه

نه بد او بود اصل جاودانه

عطار
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۳۱ - حکایت

 

همه بود خدائی دید وگرنه

بجز او در یکی و پیش و پس نه

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۹ - بود این آن زمان از خویش پنهان

 

منم بیچون و بی دیده چگونه

که هستم در درونها و برون نه

عطار
 

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۰۲

 

غریبا گر خبر داری ز خانه

فرود آی و مکن چندین بهانه

اگر دنیا فرو ریزند از هم

محبت بر سر آید از میانه

مکن روزِ قیامت عرض بر من

[...]

حکیم نزاری
 

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۰۵

 

منم آن زاهد دورِ زمانه

که باشم ساکنِ خمّارخانه

گهی پوشیده رنگ صوفیانه

گهی بسته قبای کافرانه

گهی از کار دنیا بر کرانه

[...]

حکیم نزاری
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۴۲۸ - المکر

 

خود از احظار ارواح و اجنه‌

ز کارآگه توان شد بی‌مظنه

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۴۳۸ - الموت

 

که تا نفس تو گردد مطمئنه

شود فارغ ز تلوین و مظنه

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۴۳۸ - الموت

 

بسوزد نفس و نارد در مظنه

که این امار بد یا مطمئنه

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۴۵۹ - کلام آخر

 

شود ور نفس یکجا مطمئنه

یقینش فارغ از وهم و مظنه

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۴۶۰ - النفس المطمئنه و اوصافها

 

شنو باز از صفات مطمئنه

ز سمع عقل نی گوش مظنه

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۴۶۷ - الاخلاص

 

چو نفسی گردد اینسان مطمئنه

بدون و هم و تخییل و مظنه

صفی علیشاه
 
 
sunny dark_mode