گنجور

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۹

 

مرا فرسوده غم چند داری؟

به عشوه تا کیم خرسند داری؟

به جد می بینمت در کشتن من

به خون من مگر سوگند داری؟

مرا از تست عیش تلخ چون دهر

[...]

مجیرالدین بیلقانی
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۷ - نامه نوشتن گل به خسرو در فراق و ناخوشی

 

ازان چندین مرا در بند داری

که با من در وفا سوگند داری

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۶۰ - در صفت موی

 

تن من همچو مویی چند داری

چو مویم تابکی در بندداری

عطار
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۵۴ - تحسین کردن جنید منصور را در اسرار عشق

 

ازل را با ابد پیوند داری

چراخود را تو اندر بندداری

عطار
 

امیر شاهی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۱

 

لب شیرین شکرخند داری

ز خوبی هر چه می‌گویند داری

چه باشد گر گدای خویشتن را

به دشنامی ز خود خرسند داری؟

چه شیرین است بارت ای نی قند

[...]

امیر شاهی
 

شاهدی » دیوان فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۱

 

دو زلف سرکش دلبند داری

که در هر یک بسی دل بند داری

شدم دیوانه در سودای زلفت

در ین قیدم بگو تا چند داری

چه شد گر زان لب لعل شکر بار

[...]

شاهدی
 
 
sunny dark_mode