نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۸ - دیدن شیرین و سخن گفتن با او
جهان روشن به روی صبحخندت
فلک در سایهٔ سرو بلندت
عطار » الهی نامه » بخش یازدهم » (۶) حکایت سلطان محمود با ایاز در گرمابه
کنون چون دیده آمد بنده بندت
شدم چون بند بندت مستمندت
عطار » الهی نامه » بخش سیزدهم » (۱۴) حکایت شعبی و آن مرد که صعوۀ گرفته بود
گرم آزاد گردانی ز بندت
در آموزم سه حرف سودمندت
عطار » خسرونامه » بخش ۲۸ - رسیدن نامهٔ گل به خسرو و زاری کردن او و رفتن در پی گل به اسپاهان
که تا من چون برون آیم ز بندت
شبانروزی شکر چینم ز قندت
عطار » خسرونامه » بخش ۵۱ - رفتن خسرو بدریا بطلب گل
به خسرو گفت سخت افتاد بندت
نیاید هیچ پندی سودمندت
عطار » مظهر » بخش ۵ - در تمثیل عیاران بغداد و خراسان فرماید
اگر خلقان همه دشمن شوندت
چو او خواهی کجا باشد گزندت
عطار » مظهر » بخش ۷ - در اشاره بتألیفات خود و عدد ابیات آنها فرماید
پس آنگه خط مردودی کشندت
بقعر دوزخ تابان برندت
عطار » مظهر » بخش ۷ - در اشاره بتألیفات خود و عدد ابیات آنها فرماید
وگرگوئی بکشتن میکشندت
بگویندت توئی رافض برندت
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۷۶ - در سؤال کردن کسی از منصور حلّاج در سرّ دوستی حق تعالی و جواب گفتن او با تمام فرماید
اگر طاعت کنی بیرون برندت
چو مردان عیان خلعت دهندت
حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۶
تو را تا با تو باشد چون و چندت
نباشد راه درویشی پسندت
بروتی بر جهان زن کین زبون گیر
ندارد جز برای ریشخندت
دمی گر یا تو در سازد دگر دم
[...]
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۸۸ - کشیدن اجل، شمشیر الوقت سیف قاطع، بر سر تاجوران سر پر، و شهادت آن بهشتیان بر دست زبانی چند، و گزاردن تیغ بر سر ایشان به خبر مشهور، که «السیف محاء الذنوب»
شنیدم کانچنان گشت ارجمندت
که شد پابوس او سرو بلندت
سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۲۴ - سفر جمشید به روم
درین غربت هوای دل فکندت
که باد آب و هوایش سودمندت! »
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۶۷ - آمدن زلیخابه خلوتخانه یوسف علیه السلام و به دعای وی بینایی و جمال و جوانی را یافتن
فتم در سایه سرو بلندت
شکر چینم ز لعل نوشخندت
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۷۲ - شکایت از فلک پر نکایت که اژدهاوار گرد عالمیان حلقه کرده و همه را به دایره تصرف خود درآورده بر یکی زخم زند و بر دیگری زهر افکند نه هیچ از دست رفته را با وی دست ستیز و نه هیچ از پای افتاده را از وی پای گریز
ز هر چیزی که افتد دلپسندت
کند خاطر به مهر خویش بندت
اهلی شیرازی » شمع و پروانه » بخش ۱۶ - عتاب کردن شمع پروانه را
و گر آیی رسانم خود گزندت
بفرمایم که تا آتش زنندت
ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۸۱ - فرستادن راون سک و سارن دیوان را به جاسوسی لشکر رام و حقیقت شنیدن لشکر رام را از آن جاسوس و قلعه بندی کردن راون
ندارم هیچ پروایی ز بندت
که آسانست مخلص از کمندت
ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۱۱۹ - آمدن رام پیش سیتا و در بستن سیتا بر رام و زاری شروع کردن رام
وگر ناید برون از دل کمندت
بسوزانم در آتش چون سپندت