×
انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۸
کرا در شهر برگویم غم دل
که آید در دو عالم محرم دل
دلی دارم همیشه همدم غم
غمی دارم همیشه همدم دل
دل عالم نمیدانم یقین دان
[...]
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۱۴ - در تفسیر وَلَقَدکَرَّمنا بَنی آدَمَ وَحَمَّلنا هُم فی البَرِّ وَالبَحر فرماید
از ایشان جوی اینجا مرهم دل
که ایشانند اینجا محرم دل
وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۲۸ - در صفت مرغزاری که شیرین در آنجا آسایش نموده و گفتگوی او با دایه در ستایش حسن خویش
جوانی صرف کرده در غم دل
شمرده زخم دل را مرهم دل
فایز » ترانههای فایز بر اساس نسخهای دیگر » دوبیتیها » شمارهٔ ۲۷۸
مرا جان بر لب آمد از غم دل
نشینم تا به کی در ماتم دل؟
نه در دنیا نه مافیهاش، فایز!
نبینم عالمی جز عالم دل
طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۸
مرا شوریست بر سر از غم دل
نمیدانم کنون بیش و کم دل
ترشح میکند از دیده من
دمادم اشک خونین از یم دل
یکی امروز با ما سیر دل کن
[...]