گنجور

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۸

 

کرا در شهر برگویم غم دل

که آید در دو عالم محرم دل

دلی دارم همیشه همدم غم

غمی دارم همیشه همدم دل

دل عالم نمی‌دانم یقین دان

[...]

انوری
 

فایز » ترانه‌های فایز بر اساس نسخه‌ای دیگر » دوبیتی‌ها » شمارهٔ ۲۷۸

 

مرا جان بر لب آمد از غم دل

نشینم تا به کی در ماتم دل؟

نه در دنیا نه مافیهاش، فایز!

نبینم عالمی جز عالم دل

فایز
 

طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۸

 

مرا شوریست بر سر از غم دل

نمی‌دانم کنون بیش و کم دل

ترشح می‌کند از دیده من

دمادم اشک خونین از یم دل

یکی امروز با ما سیر دل کن

[...]

طغرل احراری
 
 
sunny dark_mode