عطار » الهی نامه » بخش یازدهم » (۱۳) حکایت حسن بصری و شمعون
چو محرومم ز ملکِ آب و گل من
چگونه ملکِ حق کردم سجل من
عطار » اسرارنامه » بخش پنجم » بخش ۲ - الحکایه و التمثیل
اگر آن دم نبودی حاصل من
تهی کردی از آن دم، دم دل من
عطار » خسرونامه » بخش ۲۷ - نامه نوشتن گل به خسرو در فراق و ناخوشی
شگفت آید مرا این مشکل من
دل تو سنگ و آتش در دل من
عطار » هیلاج نامه » بخش ۲۹ - در هدایت یافتن در شریعت فرماید
نظر آخر مگردان از دل من
اناالحق گوی بی نقش گل من
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۱۸ - در مناجات کردن پیر با حق سبحانه و تعالی فرماید
توئی پاک ومنزّه در دل من
توئی در هر دو عالم حاصل من
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۳۱ - پسر در اعیان حقیقت کل گوید
در این کشتی تویی جان و دل من
که بنمودستی این آب و گل من
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۶۱ - در نمودار سرّ اعیان کل فرماید
بدو گفت آدم ای جان و دل من
بمن بگذار اینجا مشکل من
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۷۹ - در تقریر کردن شیخ ابوسعید ابوالخیر در تمثیل بدریای معانی و گمشدن دروی مثال قطره فرماید
به سی سال اندر اینجا خوندل من
بخوردم بی نمود آب و گل من
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۸۴ - در سؤال کردن مرید از حضرت شیخ که شیطان مرا زحمت میدهد و جواب دادن شیخ مرید را فرماید
بسی دردی که خوردست این دل من
نمیداند کسی این مشکل من
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۱۰۱ - در صفت وصل و دریافتن راز کل بهر نوع فرماید
دوا کن ای بتو روشن دل من
توئی اندر زمانه حاصل من
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۳ - هم در صفات دل گوید و خطاب بنده حق را عزّ و جل
چنان پیدا شدستی در دل من
که کلّی برگشادی مشکل من
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۹ - بود این آن زمان از خویش پنهان
دمی ز اندیشهٔ تو این دل من
نشد خالی در این آب و گل من
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۱ - تمامی اشیا از یک نور واحدند
مر زان شربتی ده ای دل من
که تا وصلی شود مر حاصل من
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۵ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)
منم عاشق توئی جان ودل من
شده از هر دو عالم حاصل من
اوحدی » منطقالعشاق » بخش ۴۹ - نامهٔ هفتم از زبان عاشق به معشوق
بپالود از غمت خون دل من
دریغ! آن محنت بیحاصل من
عبید زاکانی » عشاقنامه » بخش ۳۱ - پیغام فرستادن عاشق بمعشوق
کجائی ای مداوای دل من
بیا بگشای از دل مشگل من
قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۴۳
بسامان آمد احوال دل من
بدیدار تو حل شد مشکل من
بیاری سعادت یار مایی
زهی یاری بخت مقبل من
جنون و عشق و مستی پیشه کردم
[...]
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۳۹ - داستان دختر بازغه نام از نسل عاد که به مال و جمال نظیر خود نداشت و غایبانه عاشق جمال یوسف شد و در آن آیینه جمال حقیقت دید و از مجاز به حقیقت رسید
ز مهر غیر بگسستی دل من
حریم وصل کردی منزل من
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۷۱ - وفات یافتن یوسف علیه السلام و هلاک شدن زلیخا از الم مفارقت وی
عجب خاری شکستی در دل من
که بیرون ناید الا از گل من
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۴۵ - گفتار در سبب مرگ فرهاد
که آه و صد هزار آه از دل من
دریغ از سعی های باطل من