گنجور

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۹ - بیمار شدن ویس از فراق رامین

 

کنون از بخت و دل بیزار گشتم

به نام هر دو بیزاری نبشتم

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۳ - نامهٔ سوم اندر بدل جستن به دوست

 

نهال مهر بس باد اینکه کِشتم

چَک بیزاری از خوبان نوشتم

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۳ - نامهٔ سوم اندر بدل جستن به دوست

 

درازست ار بگویم سر گذشتم

که چون بود و چگونه غرقه گشتم

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۹ - نامهٔ نهم در شرح زارى نمودن

 

مداد و خون دل در هم سرشتم

پس آنگه این جفا نامه نوشتم

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۳ - سیر شدن رامین از گل و یاد کردن عهد ویس

 

سزد گر خوار و انده‌خوار گشتم

که شمع دل به دست خود بکشتم

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۴ - گفتن رفیدا حال رامین با گل

 

مگر مومین شد آن رویینه پشتم

مگر پشمین شد آن سنگینه مشتم

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۴ - نامه نوشتن ویس به پیش رامین

 

بدان دستی که این نامه نبشتم

بساط خرمی را درنوشتم

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۶ - کشتن رامین زرد را به جنگ

 

چرا چون تو برادر را بکشتم

که بشکستم به دست خویش پشتم

فخرالدین اسعد گرگانی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۹ - مجلس بزم خسرو و باز آمدن شاپور

 

چو چشم تیرگر جاسوس گشتم

به دکان کمان‌گر برگذشتم

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۷۸ - بازگشتن خسرو از قصر شیرین

 

ز بس سردی که چون یخ شد سرشتم

فسون هر دو را بر یخ نوشتم

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۸۳ - سرود گفتن باربد از زبان خسرو

 

سحرگاهان که از می مست گشتم

به مستی بر در باغی گذشتم

نظامی
 

عطار » الهی نامه » بخش سوم » (۵) حکایت یعقوب و یوسف علیهما السلام

 

پدر را گفت ای شمع بهشتم

من این جمله بسوی تو نوشتم

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش دوازدهم » (۲) حکایت سنگ و کلوخ

 

بزاری سنگ گفتا غرقه گشتم

کنون با قعر گویم سرگذشتم

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش هفدهم » (۱۰) حکایت سفیان ثوری رحمه الله

 

چو زو بشنیدم این خود را بکُشتم

طراقی زان برون آمد ز پشتم

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش پایانی » (۴) حکایت وفات اسکندر رومی

 

چو نتوان داد شرح سرگذشتم

نَفَس با کام بُردم گنگ گشتم

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش سیزدهم » بخش ۱ - المقاله الثالث عشر

 

چنان سرگشتهٔ این گوژ پشتم

که خود را هم به دست خود بکشتم

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۱ - بسم اللّه الرحمن الرحیم

 

چو دربندد دری از خاک و خشتم

دری بگشای در گور از بهشتم

عطار
 

عطار » سی فصل » بخش ۲۳

 

حقیقت مهر او در دل سرشتم

همیشه درگل و باغ بهشتم

عطار
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode