فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۵ - آمدن شاه موبد از روم و رفتن به دز اشکفت دیوان نزد ویس
اگر تو نوشی از تو سیر گشتم
نهال صابری در دل بکشتم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۶ - نامه نوشتین رامین به ویس و بیزارى نمودن
گل خوشبوی را در دل بکشتم
که با گل من همیشه در بهشتم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۹ - بیمار شدن ویس از فراق رامین
کنون از بخت و دل بیزار گشتم
به نام هر دو بیزاری نبشتم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۳ - نامهٔ سوم اندر بدل جستن به دوست
نهال مهر بس باد اینکه کِشتم
چَک بیزاری از خوبان نوشتم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۳ - نامهٔ سوم اندر بدل جستن به دوست
درازست ار بگویم سر گذشتم
که چون بود و چگونه غرقه گشتم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۹ - نامهٔ نهم در شرح زارى نمودن
مداد و خون دل در هم سرشتم
پس آنگه این جفا نامه نوشتم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۳ - سیر شدن رامین از گل و یاد کردن عهد ویس
سزد گر خوار و اندهخوار گشتم
که شمع دل به دست خود بکشتم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۴ - گفتن رفیدا حال رامین با گل
مگر مومین شد آن رویینه پشتم
مگر پشمین شد آن سنگینه مشتم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۴ - نامه نوشتن ویس به پیش رامین
بدان دستی که این نامه نبشتم
بساط خرمی را درنوشتم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۶ - کشتن رامین زرد را به جنگ
چرا چون تو برادر را بکشتم
که بشکستم به دست خویش پشتم
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۹ - مجلس بزم خسرو و باز آمدن شاپور
چو چشم تیرگر جاسوس گشتم
به دکان کمانگر برگذشتم
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۷۸ - بازگشتن خسرو از قصر شیرین
ز بس سردی که چون یخ شد سرشتم
فسون هر دو را بر یخ نوشتم
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۸۳ - سرود گفتن باربد از زبان خسرو
سحرگاهان که از می مست گشتم
به مستی بر در باغی گذشتم
عطار » الهی نامه » بخش سوم » (۵) حکایت یعقوب و یوسف علیهما السلام
پدر را گفت ای شمع بهشتم
من این جمله بسوی تو نوشتم
عطار » الهی نامه » بخش دوازدهم » (۲) حکایت سنگ و کلوخ
بزاری سنگ گفتا غرقه گشتم
کنون با قعر گویم سرگذشتم
عطار » الهی نامه » بخش هفدهم » (۱۰) حکایت سفیان ثوری رحمه الله
چو زو بشنیدم این خود را بکُشتم
طراقی زان برون آمد ز پشتم
عطار » الهی نامه » بخش پایانی » (۴) حکایت وفات اسکندر رومی
چو نتوان داد شرح سرگذشتم
نَفَس با کام بُردم گنگ گشتم
عطار » اسرارنامه » بخش سیزدهم » بخش ۱ - المقاله الثالث عشر
چنان سرگشتهٔ این گوژ پشتم
که خود را هم به دست خود بکشتم
عطار » خسرونامه » بخش ۱ - بسم اللّه الرحمن الرحیم
چو دربندد دری از خاک و خشتم
دری بگشای در گور از بهشتم